🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل ۴۸۹ : ای رخ چون آینه افروخته

(ثبت: 165348)

ای رخ چون آینه افروخته

الحذر از آه من سوخته

غیرت سلطان جمالت چو باز

چشم من از هر که جهان دوخته

عقل کهن بار جفا می‌کشد

دم به دم از عشق نوآموخته

وه که به یک بار پراکنده شد

آن چه به عمری بشد اندوخته

غم به تولای تو بخریده‌ام

جان به تمنای تو بفروخته

در دل سعدیست چراغ غمت

مشعله‌ای تا ابد افروخته

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا