🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل ۵ : دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت

(ثبت: 165925)

دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت

که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت

دو دوست یکنفس از عمر برنیاسودند

که آسمان به سروقتشان دو اسبه نتاخت

چو دل به قهر بباید گسست و مهر برید

خنک تنی که دل اول نبست و مهر نباخت

جماعتی که بپرداختند از ما دل

دل از محبت ایشان نمی‌توان پرداخت

به روی همنفسان برگ عیش ساخته بود

بر آنچه ساخته بودیم روزگار نساخت

نگشت سعدی از آن روز گرد صحبت خلق

که بیوفایی دوران اسمان بشناخت

گرت چو چنگ به بر درکشد زمانهٔ دون

بس اعتماد مکن کنگهت زند که نواخت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا