🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

قطعه شمارهٔ ۷۹ : ای مرغ جان طلب کن ازین آتشین قفس

(ثبت: 167096)

ای مرغ جان طلب کن ازین آتشین قفس

راه برون شدن که تو را هم قفس نماند

زان دوستان خاصی که دیدید در دیار

دردا که در دیار وفا هیچ کس نماند

یاران نازنین همه رفتند و هیچ یک

زان همرهان به طالع من باز پس نماند

گوش دارا، مدار درین کاروان سرا

کاینجا به غیر ناله زار جرس نماند

آب بهار عیش و گل بخت ما بریخت

زین هر دو یادگار بجز خار و خس نماند

یاری که دم توان زد ازو بود صدر دین

دم درکش ای زمانه که جای نفس نماند

سرمایه امید من او بود در جهان

رفت و امید من به جهان زین سپس نماند

شد عمر خوار در نظر ما که بعد ازو

ما را به وصل هیچ عزیزی هوس نماند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا