🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

گفتار نایبی در دم مرگ : نایبی را چون اجل آمد فراز

(ثبت: 181168)

نایبی را چون اجل آمد فراز

زو یکی پرسید کای در عین راز

حال تو چونست وقت پیچ پیچ

گفت حالم می‌بنتوان گفت هیچ

بار پیمودم همه عمرتمام

عاقبت با خاک رفتم والسلام

نیست درمان مرگ را جز مرگ بوی

ریختن دارد بزاری برگ و روی

ما همه از بهر مردن زاده‌ایم

جان نخواهد ماند و دل بنهاده‌ایم

آنک عالم داشت در زیر نگین

این زمان شد توتیا زیرزمین

وانک در چرخ فلک خون ریز بود

گشت در خاک لحد ناچیز زود

جملهٔ زیرزمین پرخفته‌اند

بلک خفته این هم آشفته‌اند

مرگ بنگر تا چه راهی مشکل است

کاندرین ره گورش اول منزل است

گر بود از تلخی مرگت خبر

جان شیرینت شود زیر و زبر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا