🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

(۵) حکایت مرد خاک بیز : چنین گفت آن یکی با خاک بیزی

(ثبت: 181597)

چنین گفت آن یکی با خاک بیزی

که می‌آید شگفتم ازتو چیزی

که گم ناکرده می‌جوئی تو عاجز

نیابی چیزِ گم ناکرده هرگز

عجبتر، گفت، زین چیزی دگر هست

که گم ناکردهٔ گر ندهدم دست

بغایت می برنجم وین شگفتی

بسی بیشست ازان اوّل که گفتی

نه بتوان یافت نه گم می‌توان کرد

نه خاموشی رهست و نه بیان کرد

غرض آنست زین تا تو نباشی

نه این باشی نه آن هر دو تو باشی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا