🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درود و سپاسگزارم که به مهر خواندید 🙏🌺
درود .بزرگوارید
بیا به خاطره هایم شبی به مهمانی کنونکه حال مرا خوبِ خوب می دانی
گوشه ی چشم تو را دیدن و دیوانه شدن پای از این غمزه مستانه کشیدن سخت
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147256
که بر ز سرو روان تو خورد راست بگو
براستی که قدی زین صفت کراست بگو
بجنب چین سر زلف عنبر افشانت
اگر نه قصهٔ مشک ختن خطاست بگو
فغان ز دیده که آب رخم برود بداد
ببین سرشک روانم وگر رواست بگو
ز چشم ما بجز از خون دل چه میجوئی
وگر چنانکه ترا قصد خون ماست بگو
کنون که دامن صحرا پر از گل سمنست
چو آن نگار سمن رخ گلی کجاست بگو
کجا چو زلف کژش هندوئی بدست آید
چو زلف هندوی او گژ نشین و راست بگو
چو آن صنوبر طوبی خرام من برخاست
چه فتنه بود که آن لحظه برنخاست بگو
اگر نه سجده برد پیش چشم جادویش
چرا چو قامت من ابرویش دو تاست بگو
کدام ابر شنیدی بگوهر افشانی
بسان دیدهٔ خواجو گرت حیاست بگو
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
درود .سپاسگزارم .آموختم از کلامتان 🙏🌹
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
بستن فرم