🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گوشه ی چشم تو را دیدن و دیوانه شدن پای از این غمزه مستانه کشیدن سخت
درود بانو... سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود حمید آقای بزرگوار، دوست خوبم... سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود بر شما دوستی که شجاعت آن را نداشتهای که با نام به صفحه این
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147252
سایلی آمد به سوی خانهای
خشک نانه خواست یا تر نانهای
گفت صاحبخانه نان اینجا کجاست
خیرهای کی این دکان نانباست
گفت باری اندکی پیهم بیاب
گفت آخر نیست دکان قصاب
گفت پارهٔ آرد ده ای کدخدا
گفت پنداری که هست این آسیا
گفت باری آب ده از مکرعه
گفت آخر نیست جو یا مشرعه
هر چه او درخواست از نان یا سبوس
چربکی میگفت و میکردش فسوس
آن گدا در رفت و دامن بر کشید
اندر آن خانه بحسبت خواست رید
گفت هی هی گفت تن زن ای دژم
تا درین ویرانه خود فارغ کنم
چون درینجا نیست وجه زیستن
بر چنین خانه بباید ریستن
چون نهای بازی که گیری تو شکار
دست آموز شکار شهریار
نیستی طاوس با صد نقش بند
که به نقشت چشمها روشن کنند
هم نهای طوطی که چون قندت دهند
گوش سوی گفت شیرینت نهند
هم نهای بلبل که عاشقوار زار
خوش بنالی در چمن یا لالهزار
هم نهای هدهد که پیکیها کنی
نه چو لکلک که وطن بالا کنی
در چه کاری تو و بهر چت خرند
تو چه مرغی و ترا با چه خورند
زین دکان با مکاسان برتر آ
تا دکان فضل که الله اشتری
کالهای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آن را خرید
هیچ قلبی پیش او مردود نیست
زانک قصدش از خریدن سود نیست
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
در لبخند…
همواره درخت دانش مانا پربار است👏👏
بستن فرم