🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گوشه ی چشم تو را دیدن و دیوانه شدن پای از این غمزه مستانه کشیدن سخت
درود بانو... سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود حمید آقای بزرگوار، دوست خوبم... سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود بر شما دوستی که شجاعت آن را نداشتهای که با نام به صفحه این
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147252
بشنو ای خواجه این حکایت را
بنگر این دانش و درایت را
تو هم آخر ز جنس آدمیی
با ملک در مقام محرمیی
گر قلم می زنی بدینسان زن
گوهر مکرمت ازین کان کن
ور نه بفکن قلم که از مشتت
باد با او فکنده انگشتت
روی نرم و دل درشت که چه
با درفش زمانه مشت که چه
چند بر جاه و مال لرزیدن
چند وزر و وبال ورزیدن
قصه ظالمان که بشنیدی
کیفر ظلم ها که خود دیدی
هیچ ازان اعتبار نگرفتی
ترک این کار و بار نگرفتی
پیش ازان دم که همچو سگ میری
در ره ظلم تیز تگ میری
آدمی گرد و از سگی باز آی
با صفات فرشته دمساز آی
ور نه ترسم که عالم گذران
با تو هم آن کند که با دگران
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
در لبخند…
همواره درخت دانش مانا پربار است👏👏
بستن فرم