🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 از ماست که بر ماست

(ثبت: 458) دی 9, 1394 

مخمس با تضمین از غزل جاودانه ناصر خسرو

این شعر به دنیای ادب زنده و یکتاست
مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست
بشنو سخنِ خسروِ ما را که چه زیباست

روزی زِ سَر سنگ عقابی به هوا خاست
وَندَر طلب طعمه پَر و بال بیاراست

چون اوج گرفت و زِ تَنَش خاک همی رُفت
چشمَ ش به بُلندا بُد و پَستی به بَرَش اُفت
خوش در پی یک طُعمه بَرِ جوجه و هم جُفت

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیرِ پرِ ماست،»
.
خشنود که در اوج و بَرَش کوه بوَد ریز
دشت و دمن و بحر به چشمش همه ناچیز
گفتا به دل خویش که با غصه نیآمیز

بَر اوجِ فلک چون بپرم از نظر تیز
می‌ بینم اگر ذرّه‌ای اَندَر تَهِ دریاست

بینایی من را نبود مرز و همی حَد !
رَدِ قدم  مور ببینم که ز شاخی بشود رَد
گر یَک به زمینم به فضا قدرت من صد

گر بَر سَر خاشاک یکی پشّه بجُنبد
جُنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست»

هر ذرّه قوی باشد و خود چشم خرَد دید
بر لاغری یک پَشّه هرگز که نخندید
او مستِ منی بود و به هر سوی بچرخید

بسیار منی کرد و زِ تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفاپیشه چه برخاست!!
.
در کوه پیِ کبک که صیادِ جوانی
از چِله که تیری بِرَهانیده به جانی
در اوج شد آن مرغ و هَمی دید به آنی

ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی
تیری زِ قضا و قَدَر انداخت بَر او راست

فرزند خرد، مشعل دانش تو برافروز
سخت است شنیدن،که چنین قصه ی جانسوز
اما چه کنم؟! پندِ پدر را تو بیاموز

بَر بالِ عقاب آمد، آن تیرِ جگرِ دوز
وَز ابر مَر او ر ا به سوی خاک فرو کاست

بر خاک نیفتد کسی از اوج الهی
با طعنه مکن بر رخ افتاده نگاهی
یارب بجز از مهر تو اَم نیست پناهی

بَر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه پَرِ خویش گُشاد از چپ و از راست

چون تیر خطا رَفته دَریدَش زِ میان تَن
از خویش به دَر آمد و شد از سَر او “من”
بر تیر نگه کرد و بِبُردای بدان ظَن

گفتا: «عَجَب است این که زِ چوب است و زِ آهن!
این تیزی و تُندی و پریدَنش کجا خاست؟!» .
.
می گفت:«چه سان؟چوب فضا را همه کاوید!
آهن به سَرِ چوب، گلِ جان، ز تنم چید»
یکبار دگر چشم بدان تیر بدوزید

چون نیک نگه کرد و پَر خویش بَر او دید
گفتا: « ز که نالیم؟ که از ماست که بَر ماست

 

 

 

نقدها
  1. طارق خراسانی

    مهر 25, 1397

    معنی افت

    لهجه و گویش تهرانی

    کسر شأن (است)،کاسته شدن

نظرها 39 
  1. سلام و عرض ادب بابا جون

    بسیار زیباست.

    درود بر شما

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام بر نور چشمانم

      سپاس از حضور گرمت

      عزیزمی

      در پناه خدا

  2. احسنت بر استاد طارق

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام جناب مهندس باریکانی عزیز

      ممنونم از لطف و محبت حضرتعالی

      در پناه خدا

  3. سلام و عرض ارادت

    به به

    شما بینظیرید . دلمریزاد 

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام سمانه خانم عزیز

      شما بزرگوارید و مهربان

      سپاس از حضور گرمتان

      در پناه خدا

  4. سوگند صفا

    دی 10, 1394

    سلام و درود

    و عرض ادب

    مانند همییشه آموختیم….و لذت بردیم

    زنده باشین

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام سوگند جااااان

      قلب بابا طارقی و شک نکن

      هر کجا هستی  برایت بهترین ها را آرزو می کنم

      سپاس از حضور گرمت

      در پناه خدا

  5. سلام و عرض ادب استاد گرانقدر بسیار عالی بود

    شاد باشید در پناه خدا

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام  و درود بی حد

      از همراهی شما سپاسگزارم

      در پناه خدا

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام خانم منشادی

      سپاس از حضور پر مهرتان

      در پناه خدا

  6. زهره خسروی

    دی 10, 1394

    سلام جناب خراسانی

    مخمس زیبایی ست

    • طارق خراسانی

      دی 10, 1394

      سلام خانم دکتر خسروی

      سپاس از حضور پر مهرتان

      در پناه خدا

  7. مرجان مطلق

    دی 11, 1394

    سلام جناب خراسانی گرامی

    از ماست که بر ماست

    مخمس زیبایی ست  و پر  از حکمت

    • طارق خراسانی

      آذر 2, 1395

      سلام و درود 

      امروز  نمايش دوباره اين مخمس  را كه كليك كردم ديدم كه قبلا كامنتي گذاشته بوديد. و بنده آن را متاسفانه نديده بودم ممنونم از حضور گرمتان و مدت هاست از شما هيچ خبري نداريم

      هر كجا هستي در پناه خدا شاد زي

  8. نگار حسن زاده

    دی 11, 1394

    سلام پدر عزیزم

    خوشحالم که مخمس به یادماندنی و باشکوهی رو از قلم توانمندتون خوندم

    بسیار عالی بود

    سایه سار مهرتون ابدی

     

    • طارق خراسانی

      آذر 2, 1395

      سلام به نور چشمم 

      كامنت شما را هم الان ديدم  و از اينكه تاخير طولاني در پاسخ صورت گرفته پوزش مي خواهم.

      سپاس از حضور بسيار گرمتان 

      در پناه خدا شاد زي

  9. احسنت استاد طارق ارجمند

    قلمتان گلباران

  10. علیرضا حکیم

    آذر 3, 1395

    درود استاد طارق گرامی

    تضمین بسیار زیبا، آموزنده، و استادانه است ،البته با ویرایش دیگر میشود زیباترش کرد، مثال:افت ، به معنی مصدر ندیده ام.افت دارد به معنی کسر شان هست البته این نظر من بود شاید هم اشتباه باشد

    وبعضی حرف ربط که برای پر کردن وزن است و میشود واژه های دیگر جای گزینش کرد

    ولی اینها ارزشش را کم نمی کند

    پاینده باشی دوست من

    • طارق خراسانی

      آذر 3, 1395

      سلام و درود

       اُفت در  لغت فارسی  موجود نیست ولی واژه ای ست که  سرزبان ها افتاده است و به دنبال آن هستم  ببینم که  آن از کجا آمده است.

      بله همانگونه که شما فرموده اید به معنی مصدر  نیست  ولی ناچار بودم  که از آن بهره ببرم  اُف  بله  معنی کسر شأن  دارد مثلا  رانندگی با فلان ماشین برای من اُفت دارد  … در حد من نیست … برای من خجالت آور است و  …

      اما در نقشه برداری  ما این اصطلاح را تحت عنوان اُفت افق داریم :

      [مهندسی نقشه‌برداری] زاویۀ قائم در نقطۀ مشاهده بین افق حقیقی و خط دیدی که تا افق ظاهری امتداد دارد متـ . زاویۀ اُفت dip angle اُفت   dip 1

      بنده نقد های شما را خوانده ام و بسیار دقیق و عالمانه بوده است و این سعادتی ست که نصیب وبسایت پاک شده است.

      حضرت استاد اینگونه اشعار دیگر متعلق به شاعر نیست و به نظر من ملی و متعلق به همه است لذا تمنا می کنم دستی به سر و روی این مخمس  بکشید تا معایبش  برطرف شود.

      به وجودتان افتخار می کنم

      در پناه خدا

      • علیرضا حکیم

        آذر 5, 1395

        1
        شعریست که حَک بَردل چون گوهر دیباست
        مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست
        بشـنو سخـنِ خسروِ ما را که چـه زیباست

        روزی زِ سَر سنگ عقـــابی به هـوا خاست
        وَنـدَر طلــبِ طعـــمه پَـــر و بال بیـــاراست

        2
        چـون اوج گـرفـت و زِ تَنَـش خاک همی رُفت
        چشمَ ش به بُلندا بُد و.آن کس به زمین خفت
        خوش در پی یک طُعمـه بَرای جوجه و جُفت

        بر راسـتی بال…، نظــر کـرد و… چنین گفت:
        «امـــروز همــه روی زمیـــن زیرِ پرِ ماست،»

        3
        خشنود که در اوج و بَـرَش کـوه بوَد ریز
        دشت و دمن و بحر به چشمش همه ناچیز
        می گفت به دل هیـــچ کـه با غـم تــو نیآمیـز

        بَـر اوجِ فلــک چـون بپـرم …از نظـــرِ تــیز
        می‌ بینـم اگـــر ذرّه‌ای اَنـــدَر تَـهِ دریـاست

        4
        وَه قدرت من هست در آن اوج… چـه بی حَد!
        گـر یَک به زمینم..، به فضـا…، قدرت من صَـد
        این چشـمِ عقاب است و …رَصَـد را نشود بد

        گر بَـر سَــــرِ خـاشـاک…، یکی پشّــه بجُـنبد
        جُنبیـدن آن پشّـه …، عیـــان در نظــرِ ماست»

        5
        هـر ذرّه ناچیز از اینجا نتوان دید
        بر لاغـری یک پَشّــه یاران…، زِ چـه خنـدید؟!
        او مســتِ منی بود و… به هــر سـوی بچـرخید

        بســـیار منـی کــــرد و… زِ تقـــدیر نتــرسید
        بنگر که از این چرخ جفاپیشه چه برخاست!!

        6
        در کوه به پرواز شد و مستِ جــوانی
        مشغول هوی و هوس و نکته پرانی
        مغرور شد و غافل و، آن وقت بـه آنی

        ناگـه ز کـمینـــــگاه…، یکــی ســخت کمـــانی
        تیــری زِ قضـــا و قَــدَر انـداخت…، بَر او راست

        7
        فـرزندِ خِـــرَد…، نکـتـه از این درس بیـاموز
        سخت است شنیدن،ز چنین قصه ی جانسوز
        اما چـــه کنــم …؟! ، پنــدِ پـدر را تو بیـاموز

        بَـر بـالِ عـقــاب آمـد…، آن تیـرِ جـگـرِ دوز
        وَز ابر…، مَر او را…،به سـوی خاک فرو کاست

        8
        بر خاک نیفتد کسی از اوج … الهی
        با طعنه مکن بر رخ افتاده … نگاهی 
        یارب بجــز از مهـــر تو چون نیسـت پنـاهی

        بَــر خــــاک بیفتــــاد و… بغـلـتید چـــو مـاهی
        وانگـاه پَـرِ خویـش گُشـــاد از چـپ و از راست

        9
        آن تیـــرِ خطـــا رَفتـــه… ، دَریـدَش زِ میـان تَن
        از خویش برون آمــد و شــد از سَــر او …، "من"
        آن تیـر نگــه کـــرد و… بِبُـرد او کــه بدان ظَـن

        گفتا: «عَجَب است این که زِ چوب است و زِ آهن!
        این تیــزی و تُنـدیّ و پریدَنش…، کجـا خاست؟!»

        10
        می گفت:«چه سان…؟چـوب فضا را همه کاوید!
        آهن به سَـرِ چوب…، گلِ جــان…، ز تنـم چیـد»
        یکبــــارِ دگــــر چشــــم بـدان تیـــر بدوزید

        چــون نیک نگـه کـرد و پَـر خویـش بَر او دید
        گفتا: « ز که نالیم؟ که از ماسـت که بَـر ماست»

        مخمس، با تضمین از غزلِ زیبای ناصر خسرو قبادیانی

  11. سحر جهانی

    آذر 3, 1395

  12. فاطمه اکرمی

    آذر 3, 1395

    سلام و درودی بی پایان

    بر شما مهربان استاد بزرگوار

    زیبانگاریهایتان دلنشین

    و روح بخش است

    و با دل می خوانم و می اموزم 

    هرچند تا اموختنم هم راه دراز است

    و. وقت من کم

    ولی بازهم شکر به همین فرصت کمی که برایم لطف کرده ایزد یکتا

    مانده گار باشیدو سربلند 

    مهربان

    • طارق خراسانی

      آذر 4, 1395

      سلام به نور چشمانم

      چقدر خوشحالم در کنارمان هستید

      در پناه خدا شاد زی

  13. مينا امينی

    آذر 3, 1395

    درودها

    زیبا بود مهربان استادم

    دوستش داشتم

    مرحبا

    • طارق خراسانی

      آذر 4, 1395

      سلام و درود به دختر عزیزم

      سپاس از اینکه هنوز کنار بابا هستی

      در پناه خدا شاد زی

  14. تضمين استادانه اي بود

    بي اغراق و تعارف عرض كردم

    دست مريزاد

    • طارق خراسانی

      آذر 4, 1395

      سلام و درود

      خوشحالم این اثر را حضرتعالی تایید فرموده اید

      مایه ی افتخار است

      در پناه خدا شاد زی

  15. سلام و عرض ارادت

    بسیار بسیار زیبا

    دستمریزاد استاد طارق عزیز

    شاعریتان مستدام

    • طارق خراسانی

      مهر 25, 1397

      سلام 

      سپاس جناب منوچهری عزیز

      در پناه خدا

  16. جواد مهدی پور

    مهر 25, 1397

    سلام و عرض ارادت محضرتان استاد عزیزم

    از اثر گران ارزش شما بهره مند شدم مخمس بسیار زیبایی ست

    لذت می برم از اشعار پاکتان استادم

    زنده باشید

    • طارق خراسانی

      مهر 25, 1397

      سلام و درود بر حضرت استاد مهدی پور گرامی

      سپاس از حضور  پر مهر و‌گرمتان 

      در پناه خدا 

  17. درودتان باد استاد

    آموختم و لذت بردم

    زنده باشید در پناه حق

    • طارق خراسانی

      مهر 25, 1397

      سلام و درود بر رضا جانم 

      سپاس از حضور گرمت 

      ذ

      در پناه خدا 

  18. علی رفیعی

    مهر 25, 1397

    سلام و درودها استادارجمندم

    بسیار عالی 

    خواندم و آموختم

    در پناه خداوند منان موفق و پیروزباشید

    • طارق خراسانی

      مهر 25, 1397

      سلام بر نور چشمم 

      شاعر توانای پاک

      سپاس از حضور بهاری تان 

      در پناه خدا 

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا