🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 برای خود عدد بودم

(ثبت: 3493) اسفند 8, 1395 

به رخ دیدم کشیدی روز وشب  قوم و سپاهت را

منِ دیوانه غم خوردم که دیدم ناله، آهت را

چه شد گم کرده ای مغرور تو شام و پگاهت را؟

زیاد از حد کشیدم منّت و ناز نگاهت را

که مغرورانه هی تکرار کردی اشتباهت را

به تو گفتم: تو ماهی، همدمم هستی و همراهی

کنارم باش وقت غم، نه هر لحظه که آن گاهی!

کمر بستی به آزارم ،شدم همخانه با آهی

خیالاتی شدی، بد باورت شد پاره ی ماهی

تماشا کرده ای در آینه روی سیاهت را!!!؟

سزای خوبى ام همواره شد رنج وبدى؟باشد!
به من هر حرفى از روى قساوت هم زدی! باشد

ولى قلب مرا صبر و تحمل تا حدى باشد

کنارم بودی و همواره دورم می زدی باشد…

نمی بخشم عزیزم… تا ابد جرم وگناهت را

تو را گفتم شکوه هر چه دریا ها، غلط کردم

عزیز و بهترین یارم در این دنیا، غلط کردم

سرودم عشق من هستی تو ای زیبا ، غلط کردم

خودم تا اوج بالا بردمت ،اما غلط کردم

از این پس می کَنم با جان ودل هر روز چاهت را

تمام عشق من در پیش تو دیروز باطل شد

به نوروزی مخوانم ، از تو آن نوروز، باطل شد

 به کاغذ پاره ای نام تو غم آموز ، باطل شد

تمام عهد وپیمانهای ما امروز باطل شد

نداری مثل سابق در دل من جایگاهت را

اگر تو آن نود بودی ، بدیدی من که صد بودم

ولی با این همه خاکِ ره تو ای نود، بودم

نمی گویم کسی هستم ، برای خود عدد بودم

شدم بازیچه ی دستت، ولی بازی بلد بودم…

وخواهی دید آخر کیش ومات پادشاهت را

مخمس با تضمین از غزل ( زیاد از حد کشیدم منت ناز نگاهت را ) آقای محمد جواد منوچهری