🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
“به دلیلی”
به دلیلی که مرا جرئت اقرار نبود
گفته بودم که دلم در گرو یار نبود
منکر رابطه با شعر و غزلواره شدم
چاره یپچ پچ مردم به جز انکار نبود
اعتبار سخنم بر سرِ باور ننشست
هر دری را که زدم هیچ خریدار نبود
می گرفتم همه ی پنجره ها را به گواه
در پس ِکوچه اگر وعده ی دیدار نبود
نور امید به چشممنرسد دورهی حصر
ورنه در دور و برم این همهدیوار نبود
چه بد افتاد شبی لرزه به اندام وطن
خشتی از ارگ بم و بستر آثار نبود
غصه از اوج غم و درد زیاداست ولی
قصه یِ زندگی ام قابل اظهار نبود
#نسرین_حسینی
14/6/1402
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):