🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خانه

(ثبت: 259871) خرداد 11, 1402 
خانه

به خانه که می رسم
از دنیای بیرون
برای بهانه هایم
ترانه می خوانم…
لباسهای خستگی ام را
به بیداری واژه های عریان
می پوشانم
و به دستاویز جالباسی عصیان
پیژامه ی خوابم را
آویز می کنم…
کنار باغچه
زیر نور ماهتاب فراموشی
می نشینم
و با بوی عطر گلهای زرد گریز
سرکوب را مراقبه می کنم با سکوت…
تشنه که می شوم
پدرم
با کاسه ای از جنس چه کنم
آب معنا می نوشاند
به حقیقت وارونه ام
و قرنها پیش از این حتی
توجیه می شود منطق
و خدا جای عقل
قلب می شود
و من
به خانه ای می رسم
از دنیای بیرون
و ترانه می خوانم
برای بهانه هایم.

 

 

 

نقدها
  1. شعر سه گانی که واضعش دکتر فولادی است با شعر نوخسروانی که از معاصران بیش از همه اخوان ثالث و دوست جوان ارجمندم شاعر فرهیخته ی همشهری ام استاد علیرضا رجبعلی زاده ی کاشانی به آن پرداخته اند فرق دارد.جوینده یابنده خواهد بود.

  2. *خطا!
    اوایل افتتاح دفتر مجله ی گل آقا ، تابلویی بر سردر آن با عبارت «خانه ی طنز ایران» نصب شده بود.یک روز که به دعوت مرحوم کیومرث صابری به دفتر گل آقا رفته بودم پس از احوالپرسی ها و چاق سلامتی های معمول ، رو به مرحوم صابری گفتم : تابلو سردر مجله را هرچه زودتر بردارید بهتر است.دو سه نفری که حضور داشتند فکر کردند برای پرهیز از شائبه ی غلوّ و اغراق چنین پیشنهادی را مطرح کرده ام.وقتی مرحوم صابری دلیل پیشنهادم را پرسید ، با لبخند سه بار کلمه ی «خطا» را به زبان آوردم و او به فراست دریافت که به حروف اول عبارت سه کلمه ای درج شده بر تابلو نظر دارم.لذا با خنده رو به من گفت :گرفتم…و دستور داد تابلو را به زیر بکشند…..یادکردی بود.

  3. بعضی دوستان شاعر در غزلها و مفردات در آخر مصراع اول هر بیت واو ساکن می آورند ؛ مثلآ:
    کاسه ی صبر من از گفتار دلبر پر شد و
    عذرخواهی کرد اما کاسه ام خالی نشد
    عروضیون وصاحب نظران شعر آوردن چنین واوی را در چنین جایی صحیح ندانسته اند.کمین هم در شعر قدما به مورد و مواردی از این دست بر نخورده ام.ممنون می شوم اگر مثالی از قدما یا استادشاعران معاصر سراغ دارید درج فرمایید.

    • درود استاد عزیز.
      یکی از موارد تفاوت شعر عربی و فارسی همین است. در زبان فارسی مصرع واحد وزن است بر خلاف زبان عربی که بیت را واحد وزن می‌دانند. من هم در میان آثار مفاخر ادبی فارسی زبان به موردی اینچنینی برنخورده‌ام.و چنین کاری منطبق با موازین شعر فارسی نیست.متاسفانه همانگونه که حضرتعالی اشاره کرده‌اید بعضی از دوستان شاعر چنین کاری می‌کنند. و شاید گمان می‌کنند که این کار نوعی ساختارشکنی است. !!!

    • زهرا آهن

      خرداد 12, 1402

      درود بر شما استاد گرامی

      راستش متوجه نشدم، شیوه نگارش اشتباه است یا این که کلا آوردن و مشکل دارد؟!
      اگر ممکن است این را برای من توضیح دهید

      با سپاس مندی فراوان🙏

      • درود بر شما.بیشتر عرض من این بود که آوردن «واو» در آخر مصراع اول که آن را به مصراع دوم ربط می دهد در شعر گذشتگان ـ و برجستگان از معاصران ـ سابقه ندارد.به زعم ارادتمند اگر شاعری هنرمندانه استعمال کند به گونه ای که تنافر ایجاد نکند شائبه ی غلط بودنش حتمآ مرتفع می گردد.

  4. *آدم چه دیر می فهمد …
    * نامه ای از : سهراب سپهری….
    سهراب سپهری در نامه‌ای از نیویورک برای احمدرضا احمدی نوشت : «در این شهر نعنا پیدا می شود ولی باید آن را صادقانه خورد . اینجا رسم نیست کسی امتداد بدهد. نباید فکر آدم روی زمین دراز بکشد. در این جا از روی سیمان به بالا برای فکر کردن مناسب تر است و یا از فلز به آن طرف.
    احمدرضای عزیز تنبلی هم حدی دارد. این را می‌دانم. ولی باور کن فکر تو هستم و سپاسگزاری نامه‌هایت. من به شدت در این شهر تنها ماندم. آن هم در این شهر بی پرنده و نادرخت. هنوز صدای پرنده نشنیده‌ام (چون پرنده‌ای نیست صدایش هم نیست). در همان امیر آباد خودمان توی هر درخت نارون یک خروار جیک جیک بود. نیویورک و جیک جیک توقعی ندارم. من فقط هستم و گاهی در این شهر گولاش می‌خورم. مثل اینکه تو دوست داشتی و برایت جانشین قورمه سبزی بود…
    غصه نباید خورد گولاش باید خورد و راه رفت و نگاه کرد به چیزهای سر راه. مثل بچه‌های دبستانی که ضخامت زندگی شان بیشتر است. می‌دانی باید رفت یه طرف و یا شروع کرد. من شروع می‌کنم. ولی همیشه نمی‌شود. هنوز صندلی اتاقم را شروع نکرده‌ام وقت می‌خواهد. عمر نوح هم بدک نیست ولی باید قانع بود و من هستم. مثلا یک چهارم قار قار کلاغ برای من بس است. یادم هست به یکی نوشتم: سه چهارم قناری را می‌شنوم.
    می‌بینی قانع شده‌ام. راست است که حجم قار قار بیشتر است ولی در عوض خاصیت آن کمتر است. مادرم می‌گفت قار قار برای بعضی‌ها خاصیت دارد. من روزها نقاشی می‌کنم. هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوها جا هست. پس تندتر کار کنیم. ولی نباید دود چراغ خورد. این جا دودهای زبرتر و خالص‌تری هست، دودهای بادوام و آب‌نرو.
    در کوچه که راه می‌روی گاه یک تکه دود صمیمانه روی شانه‌ات می‌نشیند و این تنها ملایمت این شهر است و گرنه آن جرثقیل که از پنجره اتاق پیداست، نمی‌تواند صمیمانه روی شانه کسی بنشیند. اصلا برازنده جرثقیل نیست اگر این کار را بکند به اصالت خانوادگی خود لطمه زده است.
    توی این شهر نمی‌شود نرم بود و حیا کرد تهنیت گفت. نمی شود تربچه خورد. میان این ساختمان‌های سنگین تربچه خوردن کار جلفی است. مثل اینکه بخواهی یک آسمان خراش را قلقلک بدهی.
    باید رسوم اینجا را شناخت. در اینجا رسم این است که درخت برگ داشته باشد. در این شهر نعنا پیدا می‌شود ولی باید آن را صادقانه خورد. اینجا رسم نیست کسی امتداد بدهد. نباید فکر آدم روی زمین دراز بکشد. در این جا از روی سیمان به بالا برای فکر کردن مناسب‌تر است و یا از فلز به آن طرف.
    من نقاشی می‌کشم ولی نقاشی من نسبت به گالری‌های اینجا مورب است. نقاشی از آن کارهاست پوست آدم را می‌کند و تازه طلبکار است. ولی نباید به نقاشی رو داد چون سوار آدم می‌شود. من خیلی‌ها را دیده‌ام که به نقاشی سواری می‌دهند. باید کمی مسلح بود و بعد رفت دنبال نقاشی.
    گاه فکر می‌کنم شعر مهربان‌تر است ولی نباید زیاد خوش خیال بود. من خیلی‌ها را شناخته‌ام که از دست شعر به پلیس شکایت کرده‌اند. باید مواظب بود. من شب‌ها شعر می‌خوانم. هنوز ننوشته‌ام خواهم نوشت.
    من نقاشی می‌کنم. شعر می‌خوانم و یکتایی می‌بینم و گاه در خانه غذا می‌پزم و ظرف می‌شویم و انگشت خودم را می‌برم. و چند روز از نقاشی باز می‌مانم. غذایی که می‌پزم خوشمزه می‌شود به شرطی که چاشنی آن نمک باشد و یک قاشق اغماض. غذاهای مادرم چه خوب بود. تازه من به او ایراد هم می‌گرفتم که رنگ سبز خورش اسفناج چرا متمایل به کبودی است.
    آدم چه دیر می‌فهمد…
    من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتا …
    ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشت‌های دلپذیر…

نظرها 14 
  1. طارق خراسانی

    خرداد 11, 1402

    سلام و درود بر گرانمهر استاد نازنینم

    حکایت دردی ست نازنین استاد
    دردی بی پایان
    و آری با اکسیر هنر باید از دردها گذر کرد…

    انگار خداوند دردهای عالم را بر شاعران ارزانی داشته است!

    در پناه خدا شادی 🌱❤️👌👌👌👌👌👌👌❤️🌱

  2. معین حجت

    خرداد 11, 1402

    دستمریزاد استاد خوش عمل، روانی و دلنشینی سطر سطر این سروده خواننده را تا پایان با خود می برد، حظ بردم 👏👏👏💐💐💐

  3. محمدعلی رضاپور

    خرداد 11, 1402

    سلام و درود و خدا قوت
    زیبا سروده اید استاد گرانقدر
    علت سخن از قالب سه گانی در قسمت پیام ها (ارتباطش) را در نیافتم.
    پیروز و بهروز باشید در پناه خدا

    • درود و عرض ارادت…..علت آن است که متأسفانه من و شما در این پایگاه پستهای خود و یکی دو نفر چون خود را نگاه می کنیم و این انتقادی است که من هماره داشته ام.اگر به همه که نه به اغلب پستها رجوع داشته باشیم هیچ علتی را بی معلول یا بلعکس نمی بینیم.پایدار باشید.

  4. برهان جاوید

    خرداد 11, 1402

    پدرم
    با کاسه ای از جنس چه کنم
    آب معنا می نوشاند
    به حقیقت وارونه ام
    و قرنها پیش از این حتی
    توجیه می شود منطق
    و خدا جای عقل
    قلب می شود
    درود استاد
    زیباست و پربار
    در ضمن صفحه ی شما با توضیحات و داستان ها و خاطرات اموزنده ای که می گذارید کلاس درسی ست
    استفاده می کنم و می نیوشم
    🌹🌹🌹❤️❤️❤️👏👏👏

    • برهان جاوید عزیزم.درود و عرض ارادت و سپاسگزاری….دلم نمی آید پایگاهی چنین آبرومند مطالب به روز فانتزی وار نداشته باشد.به سهم خودم سیاه مشقهایی به جز شعر می گذارم.امید که مورد پسند دوستان واقع شود.

  5. علی معصومی

    خرداد 11, 1402

    💐👏👏👏

  6. محمدجواد منوچهری

    خرداد 11, 1402

    سلام و عرض ارادت استاد خوش عکل کاشانی عزیز
    بسیار عالی.استفاده بردم

    با نام و نام خانوادگی حقیر بزرگواری در سایت حضور دارند که شیرازی هستند

    بنده منوچهری هستم عضو پرنیان

    • درود بر دوست ارجمند و هنرمندم.مگر می شود شما را به یاد نداشت؟ البته بنده «خوش عکل» نیستم!!

      • محمدجواد منوچهری

        خرداد 11, 1402

        عرض ادب و احترام جناب دکتر خوش عمل کاشانی عزیز
        عذر خواهم در تایپ دقت نکردم

        متاسفانه این همنامی با آن دوست بزرگوار دردسرهایی برای حقیر ایجاد کرده است
        با توجه به نوع سروده هایشان
        لطفا در سایت شاعران پارسی زبان هم لطف بفرمایید این دوست عزیز. مقابل فامیلی شریفشان شیرازی یا هر عبارت دیگری را قید فرمایند
        ارادتمندم

        • درودی دوباره….به نظرم جناب عالی قبل از درج نام شریفتان پای هر اثر ابتدا تخلصتان را مرقوم بفرمایید بتدریج جا می افتد.سایه ی عالی مستدام.

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا