🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
187
در کوچه، فضا دچار تغییر شده
یخ ها نه فقط آب، که تقطیر شده
شایسته که نای و حنجره باز کنی
خارج شود این، هوایِ دلگیر شده
188
در لحظه ی عاشق شدنم سر نزدی
از کوچه ی دل رد شدی و در نزدی
صد بار به تارِ گیسویت رقصیدم
یک بار چرا به سیمِ آخر نزدی؟
189
درمان تمامِ دردها، گفتن نیست
هر شیوه بیان، لایقِ دُر سفتن نیست
بهتر به صراحت و عمل روی آری
افطار سکوتِ روزه، آشفتن نیست
190
در محور مختصات اوهام و دروغ
با فشفشه های پرصدا، بیم و شلوغ
سیما به فنا رفته صدا در خفقان
دیریست افول کرده آواز نبوغ
191
در مرز دل و عقل قدم باید زد
آنجا سخن از اهل قلم باید زد
در بین شب و روز، اگر بیداری
بر قله ی دیدار، عَلم باید زد
192
دریا هم از این سکوت شب حالش بد
ساحل هوس موج و صدا، جزر و مد
رودی که سراسیمه به دریا راه اش
هـهات که مسدود شود، پشت سد
193
دستان من وگیسوی تو خفته به دوش
عاشق شده ام، عاشق میخانه و نوش
تا کافرم و مرجعِ تقلیدِ جهان
در کسب می و سجده معشوقه بکوش
194
دستی که میان پنجه هایش تبر است
یا خائن بالفطره و یا بی خبر است
مصلوب نمایدش همین جنگل سبز
هرچند که اندیشه وی درخطر است
195
دل آتش و گونه سرخ و تبدار لبم
آتشکده شعله ور، از اعجاز تبم
عمری قلمم، شعاع خورشید کشید
افسوس در این زمانه، نقاش شبم
196
دل تنگ، فضا تنگ، رباعی هم تنگ
هرجای، که نت شور، نوایم بی رنگ
بعد از تو، کجا دم از همایون بزنم
بیداد صدای داد و قاضی سرهنگ
197
دل دادم و قدّاره به دستش دیدم
با لرزش تار صوتی اش رقصیدم
تا دید، گروه خونی ام منفی گشت
از رنگ و نگار گونه اش خندیدم
198
دل مویه ، زبان، کباب در دیس شده
آویزه گوش، حلقه ی هیس شده
در برکه ی هر دو چشمِ خشکم حسرت
از زاری مــاه و مردمــک خیس شده
199
دنیای مرا هرچه که ادبار کنی
وادار به ناگفته و اقرار کنی
در خلوت خود هنوز باور دارم
قادر نشوی فکر مرا خوار کنی
200
دنیای من و تو آ سمان است و زمین
اوباش درون کوچه ها کرده کمین
بی خود سرِ افکار مرا شیره نمال
من نیز برای تو کمین کرده، همین
201
دنیای من و تو مثلِ مجنون، لیلاست
افکارِ من و تو، از درون هم پیداست
من عاشقِ و دلداده ی این خاکِ وطن
تو طالبِ ثروتی و فرقش، این جاست
202
دیدی که چه کرد بهمن و حال نبود
بوران همه جا قیل و کمی قال نبود
برف آمد و یخ زد، نفسِ حنجره ها
در کوچه، صدای جار و جنجال نبود
203
دیدی که دلم، دوباره آتش بگرفت
آبش چو زدم، پشنگه اش نیز گرفت
یک جرعه می، چنان خموشش کرده
آن سان که به صد شراره آتش نگرفت
204
دیدی گلِ سرخ را، خزان زردش کرد
برف آمد و از شاخه جدا، طردش کرد
آن قدر مجیز هر دو، درخاک نگفت
تا فصل بهار، چاره ی دردش کرد
205
دیروز، صدای پایِ بهمن آمد
امروز، شکوفه های سوسن آمد
با هفت زبان بیان، بهاران در راه
گویا خبر از شکستِ دشمن آمد
206
دیروز گذشت و خط زدم فردا را
امروز خوشم، بغل گرفتی ما را
تا دل به سرِ زلفِ تو آویزان است
مصلوب کنم، فلسفه ی دنیا را
207
دیگر شده باورم، قیامت پوچ است
ما در سفریم و نامِ آن هم، کوچ است
قشلاق جهنم است و ییلاق بهشت
لاجرعه بزن می، که دگر بین لوچ است
208
دیگر گذشته موسم قهر و کنایه
زیرا نباشد فرصتی بهر گلایه
من عاشقم در هر شرایط نازبانو
حتی بپوشی روسری را لایه لایه
209
دیگر نه امیدی به جهنم، نه بهشت
گویند قشنگ است، چنین باورِ زشت
سوگند به اشکِ ساغر و خنده ی می
اینگونه دلم، برای سر، نسخه نوشت
210
دیگر همه جا مضحکه ی عامی تو
هیزم کش دوزخ شده ای، خامی تو
در بین ضعیف وبی رمق عربده کش
جائی که قوی حمله کند رامی تو
211
دین هم زده خط، جبرِ پذیرفتن را
در دایره ی شکّ و گمان، سفتن را
دانم چه عذاب، می کشیدی خیام
اندیشه ی نو ، حقِ سخن گفتن را
212
دیوانه ی دیوانه ی دیوانه منم
پروانه ی پروانه ی پروانه منم
ازشمع مترسان، تو خرابم کردی
ویرانه ی ویرانه ی ویرانه منم
پینوشت :
تسخیر فضای کوچه دیدن دارد
دنبال رها شدن دویدن دارد
از زمزمه های زیر لب خسته شدم
غم ناله ی دیکتاتور شنیدن دارد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (13):
بهمن 15, 1401
درلحظه ی عاشق شدنم سرنزدی
ازکوچه ی دل رد شدی ودر نزدی
صد بار به تارِ گیسویت رقصیدم
یک بار چرا به سیمِ آخر نزدی؟
سلام و درود بر بزرگمرد رباعی سرزمینم
جناب استاد جمعی
میلاد خداوند عشق و مهر و روز مرد بر شما گهر مرد شعر پاک مبارک
در پناه خدا 🌱🌹❤️🌻👌👌👌👌🌻🌹❤️🌱
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوارو فرهیخته ام
جناب خراسانی
حضورتان را ارج می نهم و محبتهایتان را قدر می دانم
روز پدر را نیز خدمتتان تبریک وتهنیت می گویم
برایتان بهترین هارا آرزو دارم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودتان استاد بزرگ جناب جمعی زیبا نگار🌱🌾🌿🌹
به به بسیار زیبا و دلکش،دستمریزاد،اموختنی و پر مغز🌹🌿🌾🌾🌱👏👏👏🍃🍃🍃🙏🙏🍂☘️☘️👏👏👏👏
دیدی که دلم، دوباره آتش بگرفت
آبش چو زدم، پشنگه اش نیز گرفت
یک جرعه می، چنان خموشش کرده
آن سان که به صد شراره آتش نگرفت
👏☘️🍂🍂🙏🍃🍃🌱🌾🌿🌿
روز مرد و پدر همایون باد🌿🌾🌱🍃🙏🍂☘️👏
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودو سپاس بر استازرگوارم جناب مدهوش
حضورتان را ارج می نهم و از مهربانیتان صمیمانه سپاسگزارم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 15, 1401
سلام ودرودها استاد بزرگوار و گرانمهر
زیبا بود و دلنشین
ممنون بابت بودنتان و اشعار زیبایتان
روز پدر بر شما استاد فرهيخته مبارک و خجسته باد
گوهر وجودتان مصون از تلخی و گزند روزگار 🙏🌹
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودو سپاس بر عزیز بزرگوارو فرهیخته ام جناب
علی محمدی
از این همه کوچکنوازیتان صمیمانه و صادقانه تشکرو قدردانی میکنم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 15, 1401
سلام و درود و عرض ادب
زیبا سروده اید جناب استاد بزرگوار
میلاد نور بر شما مبارک
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوارو فرهیخته ام جناب رضا گور
حضورتان را عزیز میدارمو از حسن نیت آن بزرگوار صمیمانه سپاسگزارم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودها برشما استاد ارجمندم جناب جمعی اندیشمند انتخاب سخت بود همه
بسیار زیبا بودند ودلکش لذت بردم
رقص واژگانتان ماندگار
سایتون مستدام 🌺🌺🌺
پاسخ
بهمن 15, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوار و فرهیخته ام
سرکارخانم حسینی
حضورتان را ارج می نهم و از حسن نیت ان گرامی نیز سپاسمندم
برایتان بهترین هارا آرزو دارم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 16, 1401
لاجرعه بزن می که دگربین لوچ است،،،
باعرض درود واحترام،هرچندکه نوگرایی درسبک گاهاً به
شعروزین پارسی صدمه واردمیکند اما برعکس،زایش درتعابیر
جدید کاری ضروری برای تازگی درمعنامحوری شعراست.این مهم
درابن سروده کاملاً پیداست.🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 17, 1401
درودو سپاس بزرگوار
حضورتان را ارج می نهم و این همه حسن نیت ان عزیز را قدر دانم
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بهمن 17, 1401
درود جناب جمعی
زیباست
با آرزوی سلامتی و توفیق الهی در پناه حضرت حق 🌹🌹
پاسخ
بهمن 19, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوارو طنزپرداز عزیزم
جناب سید حسینی
حضورتان را عزیز می دارم و از محبتهایتان صمیمانه سپاسگزارم
🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بستن فرم