🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سگ …

(ثبت: 259869) خرداد 9, 1402 
سگ …

عشق در حاشیه ی دفتر نقّاشی من
تخم گذاشت
و من از وسوسه سرشار شدم
بوته ی پونه ای از باغچه ی شرقی همسایه ی ما
قد کشید و همه ی پنجره ام را پوشاند
غزلی حنجره ام را به هوس دعوت کرد
و یکی مرد که در کوله ی تنهایی او وحشت بود
مست از هرم نفسهای سگی باکره شد
که شب از کوچه ی بن بست دلش کرد عبور
و غرورش را پا بر دیوار
نقش رسوایی زد…
وه چه رویای خوشی بود چرا
بخت من دیده فرو بست که بیدار شدم!؟

 

 

 

نقدها
  1. در درگیری های اخیر بین مرزبانان ایران و افغانستان یکی از شیوخ طالبان اظهار لحیه کرده بود که «شیعه ظالم است»….بداهتآ گفتم :

    شیعه ظالم نیست ، مظلوم است ؛ اما ظلم را
    پوزه چون بر خاک مالد ، چنگ و دندان بشکند!

    • محمدعلی رضاپور

      خرداد 9, 1402

      سلام و درود،
      فرمودید اظهار لحیه ی شیخ طالبانی ….
      غزلی به نام
      مگس های ریشدار
      قبلا در این باره سروده بودم که نمی دانم رخصت هست در قسمت پیام های این صفحه بفرستم یا خیر

      • درودتان….اختیار دارید.حتما بفرستید استفاده کنم.

        • محمدعلی رضاپور

          خرداد 10, 1402

          درود و سپاس تان
          تقدیم:

          این ریش، بی خداست‌‌؛ مگس‌های ریشدار!

          دین شما، جفاست‌‌؛ مگس‌های ریشدار!

          حُرمت برای ریش، به تضمین ریشه است

          پشم شما، سواست‌‌‌؛ مگس‌های ریشدار!

          دین خدا، خدا نکند باشد این چنین

          دین شما، جداست؛ مگس‌های ریشدار!

          با نام دین، به کام هوس ها شتافته

          قومی که بی حیاست: مگس‌های ریشدار

          مردم به زور اسلحه، مؤمن نمی شوند

          ایمان تان بلا ست؛ مگس‌های ریشدار!

          تأویل دین، بس است؛ بشویید خویش را

          گند بدی به پاست‌‌؛ مگس‌های ریشدار!

          پاینده باد شأن شپش های ریش تان

          مانا تر از شماست؛ مگس‌های ریشدار!

  2. *شرحی خواندنی بر عکس!
    سگی که تصویرش را گذاشته ام حیوان نجیب ، مهربان و بسیار باهوش خانگی ما بود.دنیز ماده سگی بود از نژاد اصیل «کاوالیر چارلز اسپانل»….کنج حیاطمان خانه ای کوچک و اسباب بازیهایی برای خودش داشت.بیش از ده سال از اونگهداری کردیم ولی عاقبت به دلیل پیری وابتلاء به دیابت و سپس سرطان از پیشمان رفت.من وهمسرودخترم ــ بخصوص همسرم ــ بیش از حد به او دل بسته بودیم ودوستش داشتیم…..وقتی رفت کارگر افغان آوردیم و او را با اسباب بازیهایش کنار باغچه ی کوچک حیاط دفن کردیم…اما هنوز هم که هنوز است و چهار ماه از مرگش می گذرد وقتی یادش به سراغمان می آید غمگین می شویم و تلخ می گرییم. به راستی چرا دل کندن از همنوع بسیار راحت تر از دل کندن از حیوان زبان بسته است؟….بچه ها می خواستند جاگزینی برایش بیاورند که شدیدآ مخالفت کردم…واقعآ نمی دانم حضرت پرروردگار در «سگ» چه ویژگی ای گذاشته که اینقدر دلبستگی ایجاد می کند….متحیرم.

  3. یک ربع پیش با استاد طارق خراسانی تماس گرفتم.هنوز سین و لام سلام را ادا نکرده بودم که با معذرتخواهی و گفتن اینکه نیم ساعت دیگر با شما تماس خواهم گرفت ؛ الان داریم پشم گوسفند می چینیم خداحافظی کرد!….
    این پیرمرد ما هم در سراشیب عمر ، خود را گرفتار چه عیون اعمالی کرده است… احشام و اغنام و دوکارد و پشم و ….کشک!
    دوست دیرین و شیرینم ؛عزیزم ؛ برادرم!شما را چه به گوسفندداری وشبانی و پشم چینی و شیردوشی و ….
    خدا رحمت کناد رفتگان شما را.پدر خدابیامرزم می گفت در عهد جوانی ام در روستا دوستی داشتم که شاگرد آسیابان بود.دوره دوره ی استعفای رضاخان و شلتاق شبانه روزی محمدعلی فروغی برای به تخت نشاندن محمدرضا بود.دوست شاگرد آسیابان ما هم که سوادکی داشت و جرایدخوان روستا به حساب می آمد به هر جمع وجمعیتی که می رسید بدون در نظر گرفتن شرایط و بی ملاحظه بحث سیاسی راه می انداخت و نگاههای عاقل اندر سفیه روستاییان را ناگزیر تاب می آورد.یک روز در حین معرکه گیری اش «مش موندی آسیابان» ارباب و استاد دوست ما با دسته بیل دنبالش کرد و وقتی دستش نرسید تا به دسته بیل ببنددش فریاد بر آورد : فلان فلان شده ، تو بچه رعیت را چه به سیاست و شاه و وزیر؟ آردت را ببیز ، نانت را بخور ، آروغت را بزن……
    حالا ــ بلانسبت و دور از جان و رویم به دیوار ــ حکایت ما و دوست شاعرمان است.«مش موندی» وار از این گوشه به «فوشه» پیام می فرستم: استادجان! شما را در این سراشیب حیات چه به دامداری و شیردوشی و پشم چینی؟ شعرت را بگو ،شعر پاک ات را بیا ، لایکت را بزن……..
    از این گوشه در آن فوشه صدایی نمی شنوی؟صدایی از برخورد شیئی نوک تیز به توده ای سخت وچغر؟ این صدای کلنگ گور من است که گوشهای مهربانتان را می نوازدها!!…تو را خدا ول کن بیا ؛ با همان شور و احساس و صفا…..

    • طارق خراسانی

      خرداد 9, 1402

      سلام و بس درود بر استاد گرانمهرم

      راست می گویید ما را چه به چوپانی! از قبل از عید به بلای دامداری دچار شدم و فرار از آن هزینه ای سنگین می طلبد.
      حدود یک ساعت پیش که شما تماس گرفتید فردی با دستیارش به مزرعه آمده بود تا رختِ زمستانی گوسفندان را از تن شان بیرون آورد، جالب اینکه دستیار ایشان دختری دانش آموز سال سوم دبستان و شیرین زبان بود.
      یک رباعی خواندم چنان آفرینی به من گفت که به اندازه صدها لایک برایم لذت بخش بود برایش خواندم :

      یک نکته بگویمت به گفتار تمام
      تا پخته شوی و گرنه می مانی خام

      با سگ بنشین، ولی بپرهیز ای دوست
      از آنکه به نام دین خورد نان حرام

      باورم نمیشد این بچه کلاس سوم رباعی ام را فهم کند به او گفتم می شود شعری را که برایت خواندم معنی کنی؟ گفت شما در این گرما کنار بابام دارید نان حلال کسب می کنید!!
      از شعور و دانش آن دختر بچه گیلانی حیرت زده شدم.
      استاد جان حق را به شما میدهم ما شاعریم و باید به دنبال رسالت هنری خود باشیم.
      البته چند روز پیش به بنده فرمودید به سایت برگردم و انگار آن دعوت شما جدی بوده است که این چنین مرا به باز گشت امر فرموده اید.
      به فضل الهی مهرماه یا آبان باز خواهم گشت البته اگر از این باتلاق خود ساخته جان سالم به در برم
      دست و قلمتان را از راهی دور می بوسم و دوستان عزیزم را یک به یک سلام دارم.

      در پناه خدا 🌱❤️❤️❤️🌱

      • طارق عزیز ای جان! پیش نه قدم ها را
        وعده ی سر خرمن از چه می دهی ما را؟

  4. سه گانی سرودن با مصراعهای طویل دور از قواعد سه گانی سرایی است.این را دوست ارجمندم دکتر فولادی (پدر شعر سه گانی) معتقد است…..دو سه گانی از کمین:

    در تنگنای حوصله ای مخدوش
    می خواستم دریغ نصیبم نیست
    یک آسمان پرنده ی بازیگوش.

    یا:

    گفت ابراهیم را پروردگار:
    ای خلیل از سربریدن در گذر
    دل بریدن بود ما را در نظر.

نظرها 11 
  1. معین حجت

    خرداد 9, 1402

    درود استاد عزیز و فرهیخته، مثل همیشه دلنشین 👏👏👏💐💐💐

  2. طلعت خیاط پیشه

    خرداد 9, 1402

    درود بر استاد خوش عمل ارجمند
    بسیار زیبا جوابش را داده اید قلمتان گلباران
    👏🌺👏🌺👏🌺👏🌺🌿🍃

    • مهین بانوی شعر و ادب پارسی را درودها………..🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

  3. محمدعلی رضاپور

    خرداد 9, 1402

    سلام و درود و عرض ادب و ارادت
    زادروز مولا رضا بر شما مبارک باد
    با همه ی احترامی که برای شما بزرگوار قائل ام، در موضوع گسترش نگهداری سگ خانگی، نظر مخالفی دارم و ای کاش به جای تشویق به این کار، تقبیح آن را از شما می خواندیم.
    متأسفانه چند سالی است که سگبازی به خرده فرهنگی در آمده.
    در بوستان ها، خیابان ها و حتی آپارتمان ها، سگبازی، آسایش خیلی ها را از آنها گرفته و باعث اختلافات زیادی بین افراد مرتبط شده است.
    دور از شما بزرگوار _ که سبک تان در این کار، متفاوت بود و شکر خدا دیگر این سرگرمی را ادامه ندادید_
    برخی سگبازها با برخی کارها واقعا شور ش را در آورده اند و….
    از اهل فرهنگ و ادب، انتظارها بیش تر است.
    در پناه خدا بهترین ها نصیب تان ❤️🙏

    • دوست ارجمندم.سگبازی با نگهداری از سگ مسلمآ فرق می کند.از لحاظ شرعی هم نگهداشتن سگ معلّم (به فتح لام….تعلیم داده شده) بلااشکال است.همانطور که اشاره کرده ام ما سگ را در حیاط منزل نگهداری می کردیم و به حریم خصوصی مان راه نداده بودیم ؛ چون هم کمین و هم همسرم اهل نماز وعبادتیم….علی ایّ حال ما سگ نگهدار و سگ دوست بودیم و نه سگباز…..

      • محمدعلی رضاپور

        خرداد 10, 1402

        خدا را شکر، بله عرض کرده بودم که سبک شما در این مورد، متفاوت بود.
        پیروز و بهروز باشید در پناه خدا

  4. محمدعلی رضاپور

    خرداد 9, 1402

    از قبل اشعاری هم درباره ی سگبازی سروده بودم و می خواستم در قسمت نظرات این صفحه قرار دهم اما گفتم شاید مناسب نباشد و از این کار، پرهیز کردم و البته اگر استاد مشتاق باشند و رخصت بدهند، ممکن است بفرستم.

  5. غلامحسین جمعی

    خرداد 9, 1402

    عشق در حاشیه ی دفتر نقّاشی من
    تخم گذاشت
    و من از وسوسه سرشار شدم

    درودو سپاس بر استاد بزرگوارو فرهیخته ام جناب کاشانی

    واقعا دست مریزاد زیبا و دوست داشتنی و لذت بخش
    است بخصوص و که حال و هوای سهراب را هم تداعی می کند
    🙏🙏🙏🙏👏👏👏🙏🙏🙏🙏

    • درود و عرض ارادت حضرت استاد جمعی عزیز.از حسن توجه تان ممنونم.

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا