🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ✏️ یلداشبی که خاطره ها با توجانفزاست …..

(ثبت: 266398) آذر 30, 1402 
✏️ یلداشبی که خاطره ها با توجانفزاست …..

یلداشبی که خاطره ها با تو جانفزاست
ای کاش در محاق رود صبحگاه من!

💕💕💕
شب یلداست شب خاطره ها
خاطراتی همه شیرین و عزیز
خاطراتی همه از عطر صمیمیت و شادی لبریز
فرصتی سبز و بهارآیین تا بار دگر
پیش هم بنشینیم
نفس سرد زمستان را با زمزمه ها
-نقل یک خاطره از دفتر پیشین ترها
خواندن یک غزل از حافظ شیراز
-که دلهامان را
گرمتر می خواهد-
دور کنیم
به تمنای بهاری کز راه
خواهد آمد و صمیمیت سبزش را
خواهد بخشید
-خاطر آسوده ز دیوی که پس پنجره کرده ست کمین-
دل خود را و دل یاران را
مسرور کنیم
صحبت از گرمی دلبستگی و نور کنیم.

در دوران کودکی و نوجوانی ، با نام شب یلدا فقط در کتابها و مجلات آشنا بودم ؛ چون در کاشان ، این شب معروف و خاطره انگیز را با نام شب چلّه می شناختند.کسانی که این شب را جشن می گرفتند و دورهمی خانوادگی داشتند بسیار معدود بودند.در بین کاشانیها برای شب یلدا جایگاهی رفیع نبود.شاید پنج درصد مردم شهر و ده درصد مردم روستا شب چلّه را دورهمی داشتند و به صورت کمرنگ جشن می گرفتند.
یکی از فامیل من که به جدّ معتقد به جشن شب چلّه بود دایی غلامعلی مرحومم بود.همان شکارچی دوست ِدکتر نعمت الله مدیحی (دکتر مدیحی بزرگ) و بواسطه ی آن سهراب سپهری.

غروب سی ام آذر که از راه می رسید مادر مهربانم من و خواهر برادرهایم را مخاطب قرار می داد و با لحن مهربان و خوشایندش ما را به انجام هرچه زودتر تکالیف مدرسه ترغیب می کرد و سپس می گفت: امشب شب چلّه ست و شام و شبچره خانه ی دایی غلام مهمانیم.
ساعت 9 شب که می شد ما بچه ها همراه با پدر و مادر و ننه آقام ـــ که برای جشن شب چلّه شور و شوقی کودکانه داشت و از بروز آن ابایی نداشت ـــ سوار بر وانت عمو خیرالله راهی مزرعه ی باقرآباد محل سکونت دایی غلام و خانواده اش می شدیم.
شب چلّه یا همان یلدا در کنار خانواده ی دایی غلام به ما بیش از بزرگترها خوش می گذشت.
زن دایی ساراخاتون با سلیقه ام که اصالتآ برزکی بود با میوه هایی چون انار و سیب و گلابی و تنقلاتی چون جوزقند و برگه ی هلو و زردآلو و نخودچی کشمش و تنده (مغز تفت داده شده ی هسته ی زردآلو) از همه پذیرایی می کرد.اما در سفره ی هله هولی های زن دایی عزیزم یاد ندارم که هندوانه حضور داشته باشد.ساعت یازه ونیم شب شام را که عبارت بود از کاچی (همان کاچی بهتر از هیچی ، نه ترحلوا مانندی که در شهرهایی غیر از کاشان به آن کاچی اطلاق می شود) نوش جان می کردیم.کاچی مورد بحث از آن کاچی های باصطلاح امروزی ها لاکچری بود وما در کمتر شب و روز ی از سال مانندش را می خوردیم.در وسط این کاچی که در سینی مسین کنگره داری (مجمع) ریخته می شد به قاعده ی سه چهار کیلو قرمه ــــ که در کاشان و توابع به آن گوشتقلیه می گفتند ومی گویند و قرب پنجاه سال از آخرین باری که نوش جانش کردم می گذرد ــــ قرار داشت.البته بعضی خانواده ها هم شامشان صبحانه ی دیگر ایام سال در جاهای مختلف یعنی کله پاچه ی گوسفند بود که با اشتها نوش جان می کردند.

بعد از شام ، تا ساعت دو بامداد اوقات همه به شبچره و نقل خاطرات و دوبیتی خوانی می گذشت ومن یاد ندارم در شب چلّه های مذکور شاهنامه خوانی رواج داشته باشد ؛ اگرچه فال گرفتن از دیوان حافظ مرسوم بود.دقایقی گذشته از ساعت دو بامداد مهمانان دایی غلام به خانه های خود برمی گشتند ، تا شب اول اسفند که باز چنین جشن دلپذیری در خانه ی دایی غلام برپا می شد.

یاد وخاطره ی عزیز آن شب چلّه ها (شب یلداها) همیشه با من است و این روزها با یاد آوری اش جز آه و افسوس و گوشه ی چشم تر کردنی ندارم.

😜رباعی یلدایی برره ای جهت انبساط خاطر 😜

تو خونه ی ما نه نون خورش پیدایَه
نه اشکنه قوت مو نه ترحلوایَه

بین بوامو و موام همه ش دعوایَه
گور پی یَرِ ِ هر چی شب یلدایَه!

💕💕💕🔥💕💕💕

 

 

نقدها
  1. درود و احترام جناب استادعباس خوش عمل اشعار و مطالب گرانبهای بسیاری اثر قلم توانایتان در جد و طنز در طول سالیان به خاطر دارم قسمت هایی از شعر طنزی با ردیف ننه سرما از مجموعه شعر پاتنوری در حافظه داشتم جستجو کردم در همین پایگاه ادبی (شعرپاک) انتشاریافته است مرور چندباره اش در این ایام لطف بسیار دارد
    از دســــت تـــــو چــون اغلب مردم ننه سرما
    مـــــــــا را نبــــــود نــــــای تکلّــــم ننه سرما
    نی لطـــــف بـــه اطفـــــال نمایـــی نــه جوانان
    نی رحــــم کنـــی بــر اَب و بــــر اُم ننه سرما
    از فیض تـــــو در جــــاده و در گــردنـه و کوه
    بــــالا رود آمـــــــــار تصـــــــــادم ننه سرما
    در میســــره بزغـــــاله و در میمنـــــه ماهی
    یخ بستــــه ز دَم یکســــره تــا دُم ننه سرما
    هـــــر چند کـــــه جالب نبـــود لیک به اجبار
    دارم ز تـــــــو امّیـــــــد تــــرحّــم ننه سرما
    درخانـــــه ی بیچــــاره و مستضعــف ونادار
    بــــا توســـت چــــــرا حــقّ تقدّم ننه سرما؟
    بــــر محفــــل اربــــاب نِعَــــــم نیز گذر کن
    تـــــا یـــــار شـــود با تو تنعّــــــم ننه سرما
    از لعـــل لب پیــــر و جــوان ، عـارف و عـامی
    با آمــــدنت رفتــــــــه تبسّــــم ننه سرما
    برخیز و بــــرو تـــــا که بهـــــار آید و روید
    در دشت و دمن سبـــزه و گندم ننه سرما
    حس می کنم امسال که چون همسر داعی
    خالی شــــدی از روح تفاهــــــم ننه سرما
    از پای تنوری که درآن شعله عروس است
    برخیز که «شاطر»نخـــــورد جم ننه سرما.
    دیگر سخن آنکه این شعر در اوایل آبان نود و چهار یعنی در اولین ماه فعالیت سایت منتشر گردیده است ای کاش طبق وعده ی یک دهه پیش جناب استاد شاهد اشعار طنز ایشان به طور اختصاصی و مستمر در”شعرپاک”باشیم
    یقین دارم این بخش متفاوت با مساعدت مدیریت محترم سایت به رونق می رسد
    طارق خراسانی، ابراهیم حاج محمدی، الله یارخادمیان، معین حجت، حمیدرضااقبالدوست، مهدی سیدحسینی، صفایغمایی جندقی، حسن سمیعی جندقی صارم، حسن نبی جندقی تنها و…
    به علاوه دوستان شاعر طنز پردازی که در انجمن شعر پاک فعال بوده اند و متاسفانه حضور ذهن ندارم جمعیت شاعران طنز پرداز در اینجا فراوان است
    آخ عجب سرماست امشب ای ننه
    نسیم شمال هم یادش بخیر

    • درود بر استاد جوانمرد و وفاکیش و بلندنظر….
      قبلآ چند روز و بل یکی دوهفته امتحان کردم ولی متأسفانه کمترین استقبالی نشد.قبلآ هم گفته ام شوربختانه اغلب اعضای سایتها و گروههای ادبی نه فقط این جا که در کل فضای مجازی سایت یا گروهی را که در آن عضوند وبلاگ شخصی خود می دانند…که شرح ملال آورش بماند…
      از این که مثل همیشه به انحاء مختلف مراتب خرسندی کمین را باعث می شوید بسیارتابسیار سپاسگزار و دعاگویم.

نظرها 10 
  1. طارق خراسانی

    آذر 30, 1402

    سلام و‌ درود حضرت استاد

    شب یلدا را به آن عزیز جان تبریک و‌تهنیت عرض می کنم .

    در پناه خدا 🌱🌹👏👏👏👏👏👏🌹🌱

    • درود بر استاد طارق خراسانی عزیز و کرامند
      من نیز خدمت شما و سرکار خانم احمدی همسر ادیب و نکته سنج و بزرگوارتان عرض ارادت و تهنیت دارم.دوستان بدانند و واقف باشند که مهربان همسر استاد طارق سرکار خانم احمدی ادیبی نکته سنج با دقت نظری کم نظیردر شعرند.

  2. گر چه به غیر از غم زمانه نخوردیم

    هیچگه این حصه بی بهانه نخوردیم

    از دل دریا امید گوهرمان بود

    جز لگد موج در کرانه نخوردیم

    موقع عرض نیاز جز دو کشیده

    با دو سه تا مشت روی چانه نخوردیم

    از تو چه پنهان که غیر حسرت و افسوس

    زیر خط فقر جاودانه نخوردیم

    بر سر خوان طبیعت آنچه غذا بود

    نفله نمودیم و منصفانه نخوردیم

    شد سپری فصل گرم و طالع بد بین

    یک شکم سیر هندوانه نخوردیم

    در صف ارزاق جیره بندی دولت

    هر چه گرفتیم شادمانه نخوردیم

    کشور همسایه شد بسی متنعم

    از نعماتی که خود به خانه نخوردیم

    در عجبم علت خماری ما چیست

    «شاطر» اگر باده ی شبانه نخوردیم.
    عباس خوش عمل کاشانی”شاطرحسین”

  3. طلعت خیاط پیشه

    آذر 30, 1402

    احسنت بر استاد عباس کاشانی ارجمندو ثلم زرنگارشان و سپاس از جناب یزدانی بزرگوار که با یاد آوری اشعار استاد و روزهای روشن زندگی شادمانی را یاد آور شدند
    یلدا بر استاد و شما و همه ی همراهان شعر پاک مبارک باد
    👏👏👏🌺🌸💐🌿

    • مهین بانوی شعر و ادب پارسی را درودها…..
      از حسن عنایت و نظر بلندتان ممنونم.

  4. معین حجت

    آذر 30, 1402

    درود استاد …
    به به چه خاطره‌ی دلنشینی را انتشار دادید …
    بله همین طور که استاد یزدانی بزرگوار فرمودند الحق استاد خوش عمل یکی از بهترین شاعران طناز معاصرند …
    خداوند قادر حافظ شما باشد استاد خوش عمل عزیز 💐💐💐

    • استاد معین حجت سرکش(بالغه) را درودها….
      از حسن توجه و کوچک نوازی تان ممنونم.

  5. فریبا نوری

    دی 13, 1402

    درودها. همین یک ساعت پیش داشتم فکر می کردم جناب خوش عمل در سایت نیست؟ و خاطره نویسی های استادانه تان از مغزم عبور کرد. الان که وارد سایت شدم در ستون نظرها نامتان را دیدم و به این شعر و خاطره زیبا رسیدم و بسیار لذت بردم. همچنین از رباعی طنز پایانی.

  6. درود استاد کاشانی عزیز
    به یاد یه بیت افتادم که
    شب یلدا وسط مزرعه مهمان داریم
    گلپری رفته و بی نام و نشان است هنوز
    👏👏🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا