🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

الحكایة و التمثیل : بر سر خاکی زنی خوش میگریست

(ثبت: 186011)

بر سر خاکی زنی خوش میگریست

گفت مجنونیش کاین گریه زچیست

گفت چشمم تر دلم غمناک ماند

زین جوان من که زیر خاک ماند

گفت تو در خاکی او در خاک نیست

کو کنون جز نور جان پاک نیست

تا که در تن بود جایش خاک بود

چون بمرد از خاک رست و پاک بود

گرچه تن را نیست قدری پیش دوست

یوسف جان در حریم خاص اوست

چون بغایت بود رتبت روح را

کردتنبیه از پی او نوح را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا