🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

الحكایة و التمثیل : روستائیی بشهر مرو رفت

(ثبت: 186349)

روستائیی بشهر مرو رفت

در میان مسجد جامع بخفت

بود بر پایش کدوئی بسته چست

تا نگردد گم در آن شهر از نخست

دیگری آن باز کرد از پای او

بست بر پا خفت بر بالای او

مرد چون بیدار شد دل خسته دید

کاین کدو بر پای آن کس بسته دید

در تحیر آمد و سرگشته شد

گفت یا رب روستائی گشته شد

ای خدا گر او منم پس من چهام

ور منست او او نگوید من کیم

در میان نفی و اثباتم مدام

نه بمن شد کار و نه بی من تمام

در میان این و آن درماندهام

در یقین و در گمان درماندهام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا