🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

المقالة الرابعة : پسر گفتش دلم حیران بماندست

(ثبت: 181328)

پسر گفتش دلم حیران بماندست

که بی شه زادهٔ پریان بماندست

چو آن دختر محیّا و عزیزست

بگو باری بمن تا آن چه چیزست

که من نادیده او را در فراقش

چو شمعم جان بلب پُر اشتیاقش

پدر گفت این حکایة پیش او باز

عروسی جلوه داد از پردهٔ راز

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا