🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۱۴۵ – بیان آنک ایمان مقلد خوفست و رجا

(ثبت: 202939)

داعی هر پیشه اومیدست و بوک

گرچه گردنشان ز کوشش شد چو دوک

بامدادان چون سوی دکان رود

بر امید و بوک روزی می‌دود

بوک روزی نبودت چون می‌روی

خوف حرمان هست تو چونی قوی

خوف حرمان ازل در کسب لوت

چون نکردت سست اندر جست و جوت

گویی گرچه خوف حرمان هست پیش

هست اندر کاهلی این خوف بیش

هست در کوشش امیدم بیشتر

دارم اندر کاهلی افزون خطر

پس چرا در کار دین ای بدگمان

دامنت می‌گیرد این خوف زیان

یا ندیدی کاهل این بازار ما

در چه سودند انبیا و اولیا

زین دکان رفتن چه کانشان رو نمود

اندرین بازار چون بستند سود

آتش آن را رام چون خلخال شد

بحر آن را رام شد حمال شد

آهن آن را رام شد چون موم شد

باد آن را بنده و محکوم شد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا