🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۵۵ – حکایت آن حکیم که با زن گفت هر چه نفقه کردی بهره تو آن است و آنچه برای خود گذاشتی نصیب دیگران است

(ثبت: 161758)

شنیدم که فرزانه مردی حکیم

به زن داد روزی یکی کیسه سیم

پس از چند روزش بپرسد حال

وز آن کیسه سیم کردش سؤال

بگفتا به دست من آن کیسه سیم

چو آمد چو زر کردم آن را دو نیم

یکی صرف کردم به هر سینه ریش

یکی کردمش صرفه از بهر خویش

حکیم آن حکایت چو از وی شنفت

بگفت ای نه دانا به راز نهفت

بود بهره ات آن که کردی نثار

نه آن کش ز گنجینه کردی حصار

به گنجینه نقدی که مخزون بود

که داند که انجام آن چون بود

نیارد برون کس ازین سر سری

که آن بهره توست یا دیگری

بیا ساقیا باده در جام کن

به رندان لب تشنه انعام کن

به هر کس که یک جرعه خواهی فشاند

نخواهد جز آن از جهان با تو ماند

بیا مطربا پرده ای ساز لیک

به هنجار نیکو و گفتار نیک

به گیتی مزن جز به نیکی نفس

که اینست آیین نیکان و بس

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا