🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

سوگواری مردی که بی‌قرار و پند بیدلی به او : از پس تابوت می‌شد سوگوار

(ثبت: 181159)

از پس تابوت می‌شد سوگوار

بی‌قراری، وانگهی می‌گفت زار

کای جهان نادیدهٔ من چون شدی

هیچ نادیده جهان بیرون شدی

بی‌دلی چون آن شنید و کار دید

گفت صد باره جهان انگار دید

گر جهان با خویش خواهی برد تو

هم جهان نادیده خواهی مرد تو

تا که تو نظارهٔ عالم کنی

عمر شد کی درد را مرهم کنی

تا نپردازی تو از نفس خسیس

در نجاست گم شد این جان نفیس

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا