🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۱۱ – نیز او راست : بوسه ای از دوست ببردم به نرد

(ثبت: 187761)

بوسه ای از دوست ببردم به نرد

نرد برافشاند و دو رخ سرخ کرد

سرخی رخساره آن ماهروی

بر دو رخ من دو گل افکند زرد

گاه بخایید همی پشت دست

گاه بر آورد همی آه سرد

گفتم جان پدر این خشم چیست

از پی یک بوسه که بردم به نرد

گفت من از نرد ننالم همی

نرد به یک سو نه و اندر نورد

گفتم گر خشم تو از نرد نیست

بوسه بده گرد بهانه مگرد

گفت که فردا دهمت من سه بوس

فرخی امید به از پیشخورد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا