🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۱۹ – او راست : عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر

(ثبت: 187777)

عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر

ای دل چرا نکردی زآتش همی حذر

آری حذر نکردی تا سوخته شدی

تو سوختی و با تو بسوزد همی جگر

همسایه بدی و ز همسایگان بد

همسایگان رسند به رنج و به درد سر

اینک جگر به جرم تو آویخته شده ست

ورنه ازین بلا دل او نیستی خبر

من چند گونه حیلت وتدبیر ساختم

کان آتش فروخته کمتر شودمگر

بادخنک برآتش سوزان گماشتم

پنداشتم که حیلت من گشت کارگر

بخشش هزار بار فزون گشت از آنچه بود

بخشش همه دگر شدو تدبیر من دگر

ور بلبل از درخت بپریدگو بپر

ظاهر فرو نکرد ز طنبور خویش پر (؟)

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا