🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۲۶۰ : من که خاقانیم به هیچ بدی

(ثبت: 163799)

من که خاقانیم به هیچ بدی

بد نخواهم که اوست یزدانم

پس به نیکان کجا بد اندیشم

سر ز سنت چگونه گردانم

گر ضمیرم به هیچ کافر بد

بد سگالید نامسلمانم

عادت این داشتم به طفلی باز

که به‌رنجم ولی نرنجانم

خود برنجم گرم برنجانند

که ز رنج افریده شد جانم

کوه را کاصل او هم از سنگ است

بشکند زخم سنگ، من آنم

همه رنج من از وجود من است

لاجرم زین وجود نالانم

من هم از باد سر به درد سرم

ابرم، از باد باشد افغانم

همچو خاکم سزد که خوار کنند

آن عزیزان که خاک ایشانم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا