🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۰۶۰ : عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار

(ثبت: 193763)

عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار

گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار

وانگهان چون گازری از گازران درویشتر

وانگهان چون آفتابی آفتاب هر دیار

ناز گازر چون بدید آن آفتاب از لطف خود

ابر پیش آورد اینک گازری باکار و بار

گفت تا گازر نخندد من برون نایم ز ابر

تا دل او خوش نگردد من نباشم برقرار

دسته دسته جامه‌های گازران از کار ماند

تا پدید آید که گازر اختیارست اختیار

هر کی باشد عاشق آن آفتاب از جان و دل

سر ز خاک پای گازر برندارد زینهار

گویم آن گازر که باشد شمس تبریزی و بس

کز برای او برآید آفتاب از هر کنار

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا