🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۲ : سخن با او به موئی درنگیرد

(ثبت: 162704)

سخن با او به موئی درنگیرد

وفا از هیچ روئی در نگیرد

زبانم موی شد ز آوردن عذر

چه عذر آرم که موئی درنگیرد

غلامش خواستم بودن، دلم گفت

که این دم با چنوئی درنگیرد

چه جوئی مهر کین‌جوئی که با او

حدیث مهرجوئی درنگیرد

بر آن رخ اعتمادش هست چندانک

چراغ از هیچ روئی درنگیرد

ازین رنگین سخن خاقانیا بس

که با او رنگ جوئی در نگیرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا