🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۲۴ : چو آب آهسته زیر که درآیم

(ثبت: 194679)

چو آب آهسته زیر که درآیم

به ناگه خرمن که درربایم

چکم از ناودان من قطره قطره

چو طوفان من خراب صد سرایم

سرا چه بود فلک را برشکافم

ز بی‌صبری قیامت را نپایم

بلا را من علف بودم ز اول

ولیک اکنون بلاها را بلایم

ز حبس جا میابا دل رهایی

اگر من واقفم که من کجایم

سر نخلم ندانی کز چه سوی است

در این آب ار نگونت می نمایم

نه قلماشی است لیکن ماند آن را

نه هجوی می کنم نی می ستایم

دم عشق است و عشق از لطف پنهان

ولی من از غلیظی‌های هایم

مگو که را اگر آرد صدایی

که‌ای که نامدی گفتی که آیم

تو او را گو که بانگ که از او بود

زهی گوینده بی‌منتهایم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا