🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۷۰ : آن عشرت نو که برگرفتیم

(ثبت: 194771)

آن عشرت نو که برگرفتیم

پا دار که ما ز سر گرفتیم

آن دلبر خوب باخبر را

مست و خوش و بی‌خبر گرفتیم

هر لحظه ز حسن یوسف خود

صد مصر پر از شکر گرفتیم

در خانه حسن بود ماهی

رفتیمش و بام و در گرفتیم

آن آب حیات سرمدی را

چون آب در این جگر گرفتیم

چون گوشه تاج او بدیدیم

مستانه‌اش از کمر گرفتیم

هر نقش که بی‌وی است مرده‌ست

از بهر تو جانور گرفتیم

هر جانوری که آن ندارد

او را علف سقر گرفتیم

هر کس گهری گرفت از کان

از کان همه سیمبر گرفتیم

از تابش نور آفتابی

چون ماه جمال و فر گرفتیم

شمس تبریز چون سفر کرد

چون ماه از آن سفر گرفتیم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا