🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۷۸ : گل که خوش طلعت و خوشبو آمد

(ثبت: 166808)

گل که خوش طلعت و خوشبو آمد

عاشق روت به صد رو آمد

کاسه‌ای داشت سرم را عشقت

سر شوریده به زانو آمد

نیست از هیچ طرف راه گریز

تیرباران ز همه سو آمد

حال این چشم ضعیفم می‌گفت

قلمم، در قلمم مو آمد

سرکشی کرد و نشد با ما راست

آن سهی سرو که دلجو آمد

راز مشک سر زلف در دل

می‌نهفتم ز سخن بو آمد

سر و بالای تو می‌جست در آب

همچو سلمان که بلا جو آمد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا