🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۰۶ : مست رسید آن بت بی‌باک من

(ثبت: 195825)

مست رسید آن بت بی‌باک من

دردکش و دلخوش و چالاک من

گفت به من بنگر و دلشاد شو

هیچ به خود منگر غمناک من

ز آب و گل این دیده تو پرگل است

پاک کنش در نظر پاک من

دست بزد خرقه من چاک کرد

گفت مزن بخیه بر این چاک من

روی چو بر خاک نهادم بگفت

پاک مکن روی خود از خاک من

ای منت آورده منت می‌برم

ز آنک منم شیر و تو شیشاک من

نفت زدم در تو و می‌سوز خوش

لیک سیه می‌نکند زاک من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا