🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۲۱ : سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او

(ثبت: 196052)

سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او

دل کی باشد که نگردد همگی آتش از او

گرد آن حوض همی‌گردی و عاشق شده‌ای

چون شدی غرق شکر رو همه تن می‌چش از او

چون سبوی تو در آن عشق و کشاکش بشکست

بر لب چشمه دهان می‌نه و خوش می‌کش از او

عسلی جوشد از آن خم که نه در شش جهت است

پنج انگشت بلیسند کنون هر شش از او

آن چه آب است کز او عاشق پرآتش و باد

از هوس همچو زمین خاک شد و مفرش از او

آه عاشق ز چه سوزد تتق گردون را

ز آنک می‌خیزد آن آتش و آن آهش از او

شمس تبریز که جان در هوس او بگریست

گشت زیبا و دلارام و لطیف و کش از او

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا