🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۵۱ : به صفت، عاشق جمال توایم

(ثبت: 162813)

به صفت، عاشق جمال توایم

به خبر، فتنهٔ خیال توایم

خام پندار سوخته جگران

در هوس پختن وصال توایم

چه عجب گر ز وصل محرومیم

ما کجا محرم جمال توایم

غرقهٔ عشق و تشنهٔ وصلیم

که آرزومند زلف و خال توایم

رد مکن خشک جان من بپذیر

که برآورد خشک سال توایم

جای تو در دل شکستهٔ ماست

که تو ریحان و ما سفال توایم

از پی خدمت پدید آئیم

که تو عیدی و ما هلال توایم

به سلامیت درد سر ندهیم

زان که ترسنده از ملال توایم

همه تن چشم و سوی تو نگران

کعبتین‌وار دستمال توایم

گفت خاقانی ارچه هیچ کسیم

خاری از گلبن کمال توایم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا