🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۵۸۴ : ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی

(ثبت: 196770)

ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی

ای دوست حریفان بین یک جان شده از مستی

از جان و جهان رسته چون پسته دهان بسته

دم‌ها زده آهسته زان راز که گفتستی

ماییم در این خلوت غرقه شده در رحمت

دستی صنما دستی می‌زن که از این دستی

عاشق شده بر پستی بر فقر و فرودستی

ای جمله بلندی‌ها خاک در این پستی

جز خویش نمی‌دیدی در خویش بپیچیدی

شیخا چه ترنجیدی بی‌خویش شو و رستی

بربند در خانه منمای به بیگانه

آن چهره که بگشادی و آن زلف که بربستی

امروز مکن جانا آن شیوه که دی کردی

ما را غلطی دادی از خانه برون جستی

صورت چه که بربودی در سر بر ما بودی

برخاستی از دیده در دلکده بنشستی

شد صافی بی‌دردی عقلی که توش بردی

شد داروی هر خسته آن را که توش خستی

ای دل بر آن ماهی زین گفت چه می‌خواهی

در قعر رو ای ماهی گر دشمن این شستی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا