🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۶۹۷ : بدید این دل درون دل بهاری

(ثبت: 196996)

بدید این دل درون دل بهاری

سحرگه دید طرفه مرغزاری

در او آرامگاه جان عاشق

در او بوس و کنار بی‌کناری

که فردوسش غلام آن گلستان

بهشت از سبزه زارش شرمساری

به هر جانب یکی حلقه سماعی

به زیر هر درختی خوش نگاری

اگر پیری درآید همچو کافور

شود گل عارضی مشکین عذاری

چو شیر اسکست جان زنجیرها را

رمید آن سو چو مجنون بی‌قراری

برفتم در پی جان تا کجا شد

در آن رفتن مرا بگشاد کاری

بدیدم طرفه منزل‌های دلکش

ولیک از جان ندیدم من غباری

بگو راز مرا تا بازآید

وگر ناید بیا واپس تو باری

نشانی‌ها بیاور ارمغانی

که تا تن را کنم من دارداری

کیست آن مه خداوند شمس تبریز

خداخلقی عجیبی نامداری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا