🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۹۰۱ : فارغم گر گشت دل آواره‌ای

(ثبت: 197399)

فارغم گر گشت دل آواره‌ای

از جهان تا کم بود غمخواره‌ای

آفتاب عشق تو تابنده باد

تا بریزد هر کجا استاره‌ای

آفتابی کو به کوه طور تافت

پاره گشت و لعل شد هر پاره‌ای

تابشش بر چادر مریم رسید

طفل گویا گشت در گهواره‌ای

هر کی او منکر شود خورشید را

کور اصلی را نباشد چاره‌ای

چون عصای عشق او بر دل بزد

صد هزاران چشمه بین از خاره‌ای

چشم بد گر چه که آن چشم من است

دور بادا از چنین رخساره‌ای

صد دکان مکر در بازار عشق

این چنین در بست از مکاره‌ای

شمس تبریزی به پیش چشم تو

حلقه حلقه هر کجا سحاره‌ای

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا