🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۹۵ : الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

(ثبت: 192248)

الا ای روی تو صد ماه و مهتاب

مگو شب گشت و بی‌گه گشت بشتاب

مرا در سایه‌ات ای کعبه جان

به هر مسجد ز خورشیدست محراب

غلط گفتم که اندر مسجد ما

برون در بود خورشید بواب

از این هفت آسیا ما نان نجوییم

ننوشیم آب ما زین سبز دولاب

مسبب اوست اسباب جهان را

چه باشد تار و پود لاف اسباب

ز مستی در هزاران چه فتادیم

برون مان می‌کشد عشقش به قلاب

چه رونق دارد از مجلس جان

زهی چشم و چراغ جان اصحاب

بخندد باغ دل زان سرو مقبل

بجوشد خون ما زین شاخ عناب

فتوح اندر فتوح اندر فتوحی

توی مفتاح و حق مفتاح ابواب

ز نفط انداز عشق آتشینت

زمین و آسمان لرزان چو سیماب

بر مستانش آید می به دعوی

خلق گردد برانندش به مضراب

خمش کن ختم کن ای دل چو دیدی

که آن خوبی نمی‌گنجد در القاب

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا