🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۹ : بتان نخست چو در دلبری میان بستند

(ثبت: 204949)

بتان نخست چو در دلبری میان بستند

میان بکشتن یاران مهربان بستند

دعا اثر نکند کز درم تو چون راندی

به روی من همه درهای آسمان بستند

مگر میان بتان روی آن صنم دیدند

که اهل صومعه زنار بر میان بستند

به آشیانه نبستند عندلیبان دل

اگر دو روز در این گلشن آشیان بستند

فغان که مدعیان از جفا برون کردند

مرا ز شهر تو و راه کاروان بستند

رساند کار به جایی جفای گل چینان

که در معاینه بر روی باغبان بستند

جفاکشان سخنان با تو داشتند ولی

چو هاتف از ادب عاشقی زبان بستند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا