🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار غزلیات
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را 118
غزل شمارهٔ ۲ : به گردون می‌رسد فریاد یارب یاربم شب‌ها 133
غزل شمارهٔ ۳ : جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را 128
غزل شمارهٔ ۴ : جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا 108
غزل شمارهٔ ۵ : تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌ها 96
غزل شمارهٔ ۶ : به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما 119
غزل شمارهٔ ۷ : جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا 99
غزل شمارهٔ ۸ : ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا 118
غزل شمارهٔ ۹ : گل خواهد کرد از گل ما 136
غزل شمارهٔ ۱۰ : نوید آمدن یار دلستان مرا 110
غزل شمارهٔ ۱۱ : به قصد کوی تو بی‌رحم عاشقان ز وطن‌ها 101
غزل شمارهٔ ۱۲ : روز وصلم به تن آرام نباشد جان را 121
غزل شمارهٔ ۱۳ : مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب 104
غزل شمارهٔ ۱۴ : بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب 90
غزل شمارهٔ ۱۵ : شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب 119
غزل شمارهٔ ۱۶ : چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است 97
غزل شمارهٔ ۱۷ : قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست 93
غزل شمارهٔ ۱۸ : ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت 117
غزل شمارهٔ ۱۹ : هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست 107
غزل شمارهٔ ۲۰ : حرف غمت از دهان ما جست 105
غزل شمارهٔ ۲۱ : لبم خموش ز آواز مدعا طلبی است 113
غزل شمارهٔ ۲۲ : ای باده ز خون من به جامت 78
غزل شمارهٔ ۲۶ : مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست 108
غزل شمارهٔ ۲۳ : گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت 117
غزل شمارهٔ ۲۴ : چه گویمت که دلم از جدائیت چون است 87
غزل شمارهٔ ۲۵ : یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست 111
غزل شمارهٔ ۲۷ : شود از باد تا شمشاد گاهی راست گاهی کج 110
غزل شمارهٔ ۲۸ : بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد 112
غزل شمارهٔ ۲۹ : بتان نخست چو در دلبری میان بستند 83
غزل شمارهٔ ۳۰ : با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند 103
غزل شمارهٔ ۳۱ : در پیش بیدلان جان، قدری چنان ندارد 81
غزل شمارهٔ ۳۲ : کدام عهد نکویان عهد ما بستند 137
غزل شمارهٔ ۳۳ : دل بوی او سحر ز نسیم صبا شنید 101
غزل شمارهٔ ۳۴ : نه با من دوست آن گفت و نه آن کرد 102
غزل شمارهٔ ۳۵ : داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند 89
غزل شمارهٔ ۳۶ : گفتم که چاره غم هجران شود نشد 118
غزل شمارهٔ ۳۷ : گر آن گلبرگ خندان در گلستانی دمی خندد 90
غزل شمارهٔ ۳۸ : به ره او چه غم آن را که ز جان می‌گذرد 112
غزل شمارهٔ ۳۹ : دل عشاق روا نیست که دلبر شکند 111
غزل شمارهٔ ۴۰ : آن دلبر محمل‌نشین چون جای در محمل کند 97
غزل شمارهٔ ۴۱ : شب و روزی به پایان گر تو را در وصل یار آید 97
غزل شمارهٔ ۴۲ : امروز ما را گر کشی بی‌جرم از ما بگذرد 111
غزل شمارهٔ ۴۳ : گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد 100
غزل شمارهٔ ۴۵ : گریه جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر 121
غزل شمارهٔ ۴۴ : تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود 134
غزل شمارهٔ ۴۶ : بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز 97
غزل شمارهٔ ۴۷ : از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگز 108
غزل شمارهٔ ۴۸ : با من ار هم آشیان می‌داشت ما را در قفس 96
غزل شمارهٔ ۴۹ : رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس 99
غزل شمارهٔ ۵۰ : شبی فرخنده و روزی همایون روزگاری خوش 90
غزل شمارهٔ ۵۱ : دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش 106
غزل شمارهٔ ۵۲ : پس از چندی کند یک لحظه با من یار دورانش 116
غزل شمارهٔ ۵۳ : سرو قدی که بود دیدهٔ دلها به رهش 78
غزل شمارهٔ ۵۴ : غم عشق نکویان چون کند در سینه‌ای منزل 88
غزل شمارهٔ ۵۵ : کرده‌است یا قاصد نهان مکتوب جانان در بغل 89
غزل شمارهٔ ۵۶ : به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم 115
غزل شمارهٔ ۵۷ : شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم 168
غزل شمارهٔ ۵۸ : بی‌مهری اگر چه بی‌وفا هم 119
غزل شمارهٔ ۵۹ : مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم 74
غزل شمارهٔ ۶۰ : ای گمشده دل کجات جویم 111
غزل شمارهٔ ۶۱ : گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم 104
غزل شمارهٔ ۶۲ : جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم 105
غزل شمارهٔ ۶۳ : دل من ز بیقراری چو سخن به یار گویم 92
غزل شمارهٔ ۶۴ : گه ره دیر و گهی راه حرم می‌پویم 111
غزل شمارهٔ ۶۵ : با چشم تو گهی که به رویت نظر کنم 129
غزل شمارهٔ ۶۶ : هر شبم نالهٔ زاری است که گفتن نتوان 88
غزل شمارهٔ ۶۷ : گواهی دهد چهرهٔ زرد من 69
غزل شمارهٔ ۶۸ : بر خاکم اگر پا نهد آن سرو خرامان 111
غزل شمارهٔ ۶۹ : به یک نظاره چون داخل شدی در بزم میخواران 88
غزل شمارهٔ ۷۰ : آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن 98
غزل شمارهٔ ۷۱ : منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو 110
غزل شمارهٔ ۷۲ : گردد کسی کی کامیاب از وصل یاری همچو تو 100
غزل شمارهٔ ۷۳ : خوش آنکه نشینیم میان گل و لاله 121
غزل شمارهٔ ۷۴ : بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله 85
غزل شمارهٔ ۷۵ : مهر رخسار و مه جبین شده‌ای 120
غزل شمارهٔ ۷۶ : رفتی و دارم ای پسر بی تو دل شکسته‌ای 104
غزل شمارهٔ ۷۷ : چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی 106
غزل شمارهٔ ۷۸ : شکست پیر مغان گر سرم به ساغر می 106
غزل شمارهٔ ۷۹ : چو نی نالدم استخوان از جدایی 100
غزل شمارهٔ ۸۰ : روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی 110
غزل شمارهٔ ۸۱ : کجایی در شب هجران که زاری‌های من بینی 126
غزل شمارهٔ ۸۲ : شستم ز می‌در پای خم، دامن ز هر آلودگی 101
غزل شمارهٔ ۸۱ : کجایی در شب هجران که زاری‌های من بینی 111
غزل شمارهٔ ۸۳ : ای که مشتاق وصل دلبندی 112
غزل شمارهٔ ۸۴ : کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی 102
غزل شمارهٔ ۸۵ : دو چشمم خون فشان از دوری آن دلستانستی 106
غزل شمارهٔ ۸۶ : صبوری کردم و بستم نظر از ماه سیمایی 82
غزل شمارهٔ ۸۷ : من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی 93
غزل شمارهٔ ۸۸ : زهی از رخ تو پیدا همه آیت خدایی 90
غزل شمارهٔ ۸۹ : ای که در جام رقیبان می پیاپی می‌کنی 120
غزل شمارهٔ ۹۰ : دل زارم بود در صیدگاه عشق نخجیری 142