🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۵۳ : بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت

(ثبت: 192561)

بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت

شمع و سماع و مجلس ما چاشنی نداشت

شب در شکنجه بودم و جرمی نرفته بود

در حبس بود این دل و دل دادنی نداشت

ای آنک ایمنست جهان در پناه تو

مه نیز بی‌لقای تو شب ایمنی نداشت

کبر و منی خلق حجاب تو می‌شود

در سایه بود از تو کسی کو منی نداشت

دل در کف تو از تو ولیکن ز شرم تو

سیماب وار بر کف تو ساکنی نداشت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا