🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۸۳ : عزم عشق دلستانی داشتم

(ثبت: 180679)

عزم عشق دلستانی داشتم

وقف کردم نیم جانی داشتم

صد هزاران سود کردم در دو کون

گر ز عشق تو زیانی داشتم

چون شدم با عشق رویش همنفس

هر نفس تازه جهانی داشتم

در صفات روی چون خورشید او

سر مگر بر آسمانی داشتم

لیک چون رویش بدیدم ذره‌ای

گنگ گشتم گر زبانی داشتم

مدتی پنداشتم کز وصل او

یا نصیبی یا نشانی داشتم

چون نگه کردم همه پندار بود

یا خیالی یا گمانی داشتم

با سر هر موی زلفش تا ابد

سرگذشت و داستانی داشتم

لیک دل پرغصه رفتم زیر خاک

قصهٔ دل چون نهانی داشتم

خواستم تا راز خود پنهان کنم

هر سرشکی ترجمانی داشتم

چون ندیدم خویش را در خورد او

این مصیبت هر زمانی داشتم

موج می‌زد درد و زاری چون رباب

گر رگی بر استخوانی داشتم

بر تن عطار هر مویی که بود

در خروشی و فغانی داشتم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا