🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۸۵ : آنچه من در عشق جانان یافتم

(ثبت: 180681)

آنچه من در عشق جانان یافتم

کمترین چیزها جان یافتم

چون به پیدایی بدیدم روی دوست

صد هزاران راز پنهان یافتم

چون به مردم هم ز خویش و هم ز خلق

زندگی جان ز جانان یافتم

چون درافتادم به پندار بقا

در بقا خود را پریشان یافتم

چون فرو رفتم به دریای فنا

در فنا در فراوان یافتم

تا نپنداری که این دریای ژرف

نیست دشوار و من آسان یافتم

صد هزاران قطره خون از دل چکید

تا نشان قطره‌ای زآن یافتم

خود چه بحر است این که در عمری دراز

هرگزش نه سر نه پایان یافتم

شمع‌های عشق از سودای دوست

در دل عطار سوزان یافتم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا