🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۰۵ : تا عشق تو را به جان ربودم

(ثبت: 180701)

تا عشق تو را به جان ربودم

بی درد تو یک نفس نبودم

از روز ازل هنوز مستم

وز شوق الست در سجودم

گفتی که جمال خود نمایم

این خود ز کمال تو شنودم

در آتش هجر انتظارم

می‌سازم و سوخت این وجودم

بی لطف تو بوی خوش ندارم

گر جمله گلاب و مشک و عودم

از بوی جگر که می‌گدازم

بر اوج فلک رسید دودم

مفتاح هدایتم تو دادی

آنگه در اهلیت گشودم

در عشق تو یافتم سعادت

صد باره درون خود زدودم

نامم ز تو زان شده است عطار

کز حسن تو عارفی نمودم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا