🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۴۵ : گر کسی یابد درین کو خانه‌ای

(ثبت: 180941)

گر کسی یابد درین کو خانه‌ای

هر دمش واجب بود شکرانه‌ای

هر که او بویی ندارد زین حدیث

هر بن مویش بود بتخانه‌ای

هر که در عقل لجوج خویش ماند

زین سخن خواند مرا دیوانه‌ای

هر که اینجا آشنای او نشد

باز ماند تا ابد بیگانه‌ای

گر چنین خوابت نبردی از غرور

این سخن نشنودیی افسانه‌ای

زن‌صفت را نیست با این راز کار

پر دلی می‌باید و مردانه‌ای

مرغ این اسرار را در حوصله

از دو عالم می‌بباید دانه‌ای

گر ازین مویی چو شانه ره بری

شاخ شاخ آید دلت چون شانه‌ای

گر برانند از دو عالم باک نیست

هست زین هر دو برون ویرانه‌ای

زان شرابی کان شراب عاشقانست

نیست در هر دو جهان پیمانه‌ای

گر جهان آتش بگیرد پیش و پس

نیستم آخر کم از پروانه‌ای

خویش بر آتش زنم پروانه‌وار

یا بسوزم یا شوم فرزانه‌ای

شمع جمعم من که هر دم غیب پاک

می‌دهد عطار را پروانه‌ای

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا