🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۸ : اندر دل من عشق تو نور یقینست

(ثبت: 167605)

اندر دل من عشق تو نور یقینست

بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگینست

در طبع من و همت من تا به قیامت

مهر تو چو جنانست و وفای تو چو دینست

تو بازپسین یار منی و غم عشقت

جان تو که همراه دم بازپسینست

گویی ببر از صحبت نا اهل بر من

از جان به برم گر همه مقصود تو اینست

آن را غرض صحبت دیدار تو باشد

او را چه غم تاش و چه پروای تکینست

امید وصال تو مرا عمر بیفزود

خود وصل چه چیزست که امید چنینست

گفتم که ترا بنده نباشد چو سنایی

نوک مژه بر هم زد یعنی که همینست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا