🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۸۰۰ : ای روی تو فتنهٔ جهانی

(ثبت: 180996)

ای روی تو فتنهٔ جهانی

مبهوت تو هر کجا که جانی

کرده سر زلف پر فریبت

از هر سر مویم امتحانی

در چشم زدی ز دست بر هم

چشمت به کرشمه‌ای جهانی

ابروی تو رستها چو تیراست

بر زه که کند چنان کمانی

طراری را طراوتی نیست

با طرهٔ چون تو دلستانی

ندهد مه و مهر نور هرگز

بی عارض چون تو مهربانی

در دل بردن به خوبی تو

هرگز ندهد کسی نشانی

خورشید رخ تو را کند ذکر

هر ذره اگر شود زبانی

تا من سگ تو شدم نماندست

از قالب من جز استخوانی

من خاک توام مرا چنین خوار

در خون مفکن به هر زمانی

در عشق تو چست‌تر ز عطار

مرغی نپرد ز آشیانی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا