🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۸۱۸ : هر زمان لاف وفایی می زنی

(ثبت: 181014)

هر زمان لاف وفایی می زنی

آتشی در مبتلایی می زنی

چون که جانی داری اندر مردگی

لاف نیکویی ز جایی می زنی

بوالعجب مرغی که کس آگاه نیست

تا تو پر بر چه هوایی می زنی

ماهرویی و ازین رو ای پسر

مهر و مه را پشت پایی می زنی

گفته‌ای کار تو را رایی زنم

من بمردم تا تو رایی می زنی

می‌زنم بر آتش عشق آب چشم

تا چرا راه چو مایی می زنی

بس‌که کردم آشنا در خون دل

تا همه بر آشنایی می زنی

زخمه بر ابریشم عطار زن

گر به صد زاری نوایی می زنی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا