🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۹۶ : لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا

(ثبت: 191853)

لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا

تا از لب دلدار شود مست و شکرخا

تا از لب تو بوی لب غیر نیاید

تا عشق مجرد شود و صافی و یکتا

آن لب که بود کون خری بوسه گه او

کی یابد آن لب شکربوس مسیحا

می‌دانک حدث باشد جز نور قدیمی

بر مزبله پرحدث آن گاه تماشا

آنگه که فنا شد حدث اندر دل پالیز

رست از حدثی و شود او چاشنی افزا

تا تو حدثی لذت تقدیس چه دانی

رو از حدثی سوی تبارک و تعالی

زان دست مسیح آمد داروی جهانی

کو دست نگه داشت ز هر کاسه سکبا

از نعمت فرعون چه موسی کف و لب شست

دریای کرم داد مر او را ید بیضا

خواهی که ز معده و لب هر خام گریزی

پرگوهر و روتلخ همی‌باش چو دریا

هین چشم فروبند که آن چشم غیورست

هین معده تهی دار که لوتیست مهیا

سگ سیر شود هیچ شکاری بنگیرد

کز آتش جوعست تک و گام تقاضا

کو دست و لب پاک که گیرد قدح پاک

کو صوفی چالاک که آید سوی حلوا

بنمای از این حرف تصاویر حقایق

یا من قسم القهوه و الکاس علینا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا