🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

قطعه شمارهٔ ۱۵۹ : چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم

(ثبت: 167176)

چو بر طلول دیار حبیب بگذشتم

که کرده بود خرابش جهان ز بی باکی

مجاوران دیار خراب را دیدم

در آن خرابه خراب و شکسته و باکی

به خاک رهگذار حبیب می‌گفتم

که ای غلام تو آب حیات در پاکی

کجا شدت گل این باغ و شمع این مجلس

کجا شد آن طرب و عیش و آن طربناکی

بسی ازین کلمات و حدیث رفت و نبود

در آن منازل خاکی بجز صدا حاکی

زمان زمان به دل و چشم خویش می‌گفتم

ایا منازل سلمان این سلماکی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا