![](https://sherepaak.com/wp-content/themes/shere_paak1/images/statue.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ارادت قلبی و متقابل است
درودتان باد استاد
درودها جناب راهین عزیز و بزرگوار سپاس بیکران که با حضور سبزتان دلگرمی میبخشید. وجودتان مملو از
ارادتمندیم
درو د شعرتان پاک وعالی ست
اعضا تایید شده: 1787
تعداد اشعار: 27022
تعداد مطالب: 2956
تعداد کل نظرات و نقدها:148021
تا آخرین ستارهی شب بگذرد مرا
بیخوف و بیخیال بر این بُرجِ خوف و خشم،
بیدار مینشینم در سردچالِ خویش
شب تا سپیده خواب نمیجنبدم به چشم،
شب در کمینِ شعری گُمنام و ناسرود
چون جغد مینشینم در زیجِ رنجِ کور
میجویمش به کنگرهی ابرِ شبنورد
میجویمش به سوسوی تکاخترانِ دور.
در خون و در ستاره و در باد، روز و شب
دنبالِ شعرِ گمشدهی خود دویدهام
بر هر کلوخپارهی این راهِ پیچپیچ
نقشی ز شعرِ گمشدهی خود کشیدهام.
□
تا دوردستِ منظره، دشت است و باد و باد
من بادْگردِ دشتم و از دشت راندهام
تا دوردستِ منظره، کوه است و برف و برف
من برفکاوِ کوهم و از کوه ماندهام.
اکنون درین مغاکِ غماندود، شببهشب
تابوتهای خالی در خاک میکنم.
موجی شکسته میرسد از دور و من عبوس
با پنجههای درد بر او دست میزنم.
□
تا صبح زیرِ پنجرهی کورِ آهنین
بیدار مینشینم و میکاوم آسمان
در راههای گمشده، لبهای بیسرود
ای شعرِ ناسروده! کجا گیرمت نشان؟
۱۳۳۳ زندانِ قصر
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
امیر راهین در افق
سپاس جناب راسخ
امیر راهین در افق
درود استاد لاهیجی سپاسمندم از نکته نطرات ونقدعالیتان زحمت کشیدید
سلام زیباست اما چون فرمودید: چند نکته را عرض میکنم! ۱ ارکانبندی شعر را به صورتی پیش ببرید
بستن فرم