🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گوشه ی چشم تو را دیدن و دیوانه شدن پای از این غمزه مستانه کشیدن سخت
درود بانو... سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود حمید آقای بزرگوار، دوست خوبم... سپاسگزارم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود بر شما دوستی که شجاعت آن را نداشتهای که با نام به صفحه این
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147252
دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب
تا روز نخفتیم من و شمع جگرتاب
از دست دل سوخته و دیده خونبار
یک لحظه نبودیم جدا ز آتش و از آب
من در نظرش سوختمی ز آتش سینه
و او ساختی از بهر من سوخته جلاب
از بسکه فشاندیم در از چشم گهرریز
شد صحن گلستان صدف لؤلؤی خوشاب
در پاش فکندم سرشوریده از آنروی
کو بود که میسوخت دلش برمن از اصحاب
یاران بخور و خواب بسر برده همه شب
وان سوخته فارغ ز خور و چشم من از خواب
او خون جگر خورده و من خوندل ریش
او می به قدح داده و من دل به می ناب
او بر سر من اشک فشان گشته چو باران
و افتاده من دلشده از دیده بغرقاب
من باغم دل ساخته و سوخته در تب
و او از دم دود من دلسوخته در تاب
چون دید که خون دلم از دیده روان بود
میداد روان شربتم از اشک چو عناب
جز شمع جگر سوز که شد همدم خواجو
کس نیست که او را خبری باشد از این باب
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
در لبخند…
همواره درخت دانش مانا پربار است👏👏
بستن فرم